ماهنامه سیاسی و مدنی قدرت حق

 ماهنامه سیاسی و مدنی قدرت حق

نشریه مستقل هواداران حقوق بشر

ماهنامه سیاسی و مدنی قدرت حق

ماهنامه سیاسی و مدنی قدرت حق

 

ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و … ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و…) انسان ها هستیم.

 

برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم

 

ماده 9: عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی 

احدی را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود.

ماده 10: حق محاکمه قانونی برای همه هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.

ماده 11: حق و اصل برائت الف) هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع ازاو تامین شده باشد ، تقصیر او قانونا محرز گردد.

ب) هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد. به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.

کشتار زندانیان سیاسی (تابستان ۶۷)

مصظفی حاج قادری مرحومی

نگاهی کوتاه و گذرا به تابستان خونین ۱۳۶۷ گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد در گزارش خود دربارهٔ خشونت علیه زنان از تجاوز به دختران باکره جوان زندانی پیش از اعدام بواسطه ازدواج اجباری در دهه ۱۳۶۰ (دهه ۱۹۸۰ میلادی) خبر داد و افزود که حالت‌های دیگری از خشونت جنسی همچنان در ایران ادامه دارد.

۲۱ آذر ۱۳۹۰ شادی صدر دربارهٔ گزارش «جنایت بی‌عقوبت» و «تجاوز سازمان‌یافته» در زندان‌های دهه ۶۰ با اشاره به موضوع ممنوعیت اعدام دختر باکره و تجاوز پیش از اعدام و مطرح بودن آن به صورت جدی به ویژه در بین خانواده‌های قربانیان گفت که هیچ فتوای فقهی از سوی فقها برای این موضوع پیدا نشد هرچند فتواهای بسیاری دربارهٔ احکام رفتار با اسرای جنگی و زنان زندانی با عنوان «کنیز حربی» پیدا شد و به گفته شادی صدر «در بازجویی‌ها یا حتی گفتارهای مسئولان رده بالای زندان‌ها به زنان گفته می‌شده که شما نیز مانند کنیز حربی هستید، شما اسیر جنگی ما هستید و ما می‌توانیم همان رفتاری را که در اسلام برای «کنیز حربی» تجویز شده با شما بکنیم». حوزه علمیه قم دربارهٔ موضوع نکاح با زنان محارب اسیر شده («کنیز حربی») با اشاره به آیه ۲۴ سوره نساء اینگونه عنوان می‌کند که زن یا مرد، کوچک یا بزرگ در صورتی که علیه نظام اسلامی قیام کرده باشند و تسلیم نشده باشند در صورتی که زنده اسیر شوند امام مسلمانان می‌تواند آنها را در قبال گرفتن فدیه آزاد کند یا اینکه آنها را به بردگی بگیرد و به مالکیت مجاهدان مسلمان درآورد از این رو مجاهد مسلمان به حکم امام خودش می‌تواند با زن محاربی که حتی شوهر داشته باشد نکاح کند. اما هیچ‌یک از این احکام ارتباطی به موضوع تجاوز به دختران باکره نداشت تا اینکه صدر به خاطرات منتظری رسید که از جایز نبودن اعدام زنان زندانی جوان و نوجوان با عنوان فریب‌خورده با خمینی صحبت و مشاوره کرده اما در خاطراتش روشن کرده است که منظورش کلیه زنان زندانی محارب بوده بدون توجه به موضوع بکارت اما عده‌ای از گفته‌های او اعدام دختران باکره را برداشت کرده بودند.ایران تریبونال یکی از پروژه‌های همراستا با دیگر «تریبونال‌ های بین‌المللی خلق» نیز موضوع گزارش‌های تجاوز جنسی به زنان در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران طی دهه ۱۳۶۰ را گسترده و سیستماتیک عنوان کرد و شرح حال برخی از زندانیان زن و کودک چون آذر آل کنعان یا یک پسربچه شانزده ساله دربارهٔ بدرفتاری جنسی و تجاوز به ویژه طی سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ را ارائه کرد.

سال ۱۳۹۲ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها ادعایی را به مخالفان نظام منسوب کرد که «ممنوعیت اعدام دوشیزگان و عقد آنها همه شایعات ساخته و پرداخته منافقین است» از آن نهاد از این شایعه که «امکان اعدام دختران باکره در اسلام وجود ندارد و به این دلیل طی اعدام‌های سال ۱۳۶۷ به دختران باکره محکوم به اعدام با عنوان صیغه پیش از اعدام تجاوز شده است» خبر دادند. این موضوع را کتاب خاطرات منتظری مطرح کرد که در آن از جایز نبودن اعدام زنان و دختران مرتد در فتوای فقها گفته شده و اینکه برخی فقها به اعدام نکردن زنان محارب رای داده‌اند و بر این اساس منتظری با خمینی مشاوره می‌کند و با موافقت وی، دستور لغو اعدام زنان را به نهادهای مربوطه ابلاغ می‌کند. اما پس از آن به گفته خود منتظری برخی از این حکم او دربارهٔ بخشش زنان جوان و نوجوان محارب به گفته او فریب‌خورده این‌طور برداشت می‌کنند که دختران باکره را نمی‌توان اعدام کرد و پیش از اعدام صیغه می‌کنند.

اعدام‌ها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی اکثر مراجع روزهای پنجم تا هفتم مرداد را هنگام آغاز اعدام‌ها می‌دانند (عملیات فروغ جاویدان سوم مرداد آغاز شد) اما یرواند آبراهامیان این روز را ۱۹ ژوئیه (برابر با ۲۸ تیر) نگاشته است. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندان‌ها صورت گرفت و تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها جمع شد و زندانیان محدود شدند. یرواند آبراهامیان می‌نویسد:” در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ‌ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت خانه‌ها، تالارهای  تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد.

محاکمه و اعدام‌های مرداد /  محاکمه و اعدام‌های شهریورمخالفت‌ها با روایت بازماندگان از آن واقعهبا توجه به این که محاکمه‌ها برای این اعدام‌ها شدیداً شخصی و خصوصی صورت می‌گرفته است منابع جمهوری اسلامی روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان، تاریخ‌دان، نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی می‌دانند و معتقد به وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ۸۰ شمسی در جمهوری اسلامی منتشر شده است، نویسندگان می‌گویند:” «در این گونه مدعیات مطرح شده … بسیار می‌توان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمی‌دانند قضیه از چه قرار است نمی‌گویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمی‌شوند، یا در پاسخ به این سؤال که تو سر موضعی؟ بلافاصله می‌گویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را می‌برند و اعدام می‌کنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلاً در مقابل این سؤال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلاً مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملاً هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، طبعاً پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی می‌دهند. به هر حال این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخ گویی ندارند و با توجه به محتوای خود آنها و همچنین روال پیش گرفته شده … برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت آنها روشن است… در واقع آن گونه که … دربارهٔ این قضیه سخن گفته شده… و با چنان روش‌هایی که به اجرا درآمد قاعدتاً دیگر نمی‌بایست حتی یک نفر از زندانیان این سازمان در زندان‌ها باقی بماند.» (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت: ۱۴۹)پس از اعدام‌ها

تعداد اعدامیان تعداد دقیق اعدام‌ها هرگز فاش نشد و بین مراجع مختلف در مورد آن‌ها اختلاف وجود دارد. عموماً کمتر از هزار نفر حداقل و ۱۲ هزار نفر حداکثر شمرده می‌شود.[تحقیق دست‌اول؟]لیست کشته شدگان آیت‌الله منتظری در کتاب خاطرات خود، اظهار می‌کند که طبق گزارش‌هایی که به او داده‌اند حدود ۲۸۰۰ یا ۳۸۰۰ نفر را اعدام کرده‌اند.کاملترین لیست این زمینه لیست سایر عصر نو است که از جمع تمامی لیست‌های یادشده حاصل شده‌است. این لیست که به همت ب. آزاده و ب. آذرکلاه جمع‌آوری شده جمعاً شامل ۴۴۸۱ نفر است.

مسئولان اعدام‌ها در زمان این اعدام‌ها خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ این‌ها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) و البته طبق سازوکار مشخصی (محاکمه توسط هیئت سه نفره و صدور رأی بنابر رأی اکثریت که در مورد اعدام توصیه کرده بود، بنا را بر اجماع بگذارند) صورت گرفته بود. حسینعلی منتظری در اینباره نامه‌ای به خمینی نوشت و شخص روح‌الله خمینی را مسئول این اعدامها دانست و از او انتقاد کرد.

از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل‌عام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند می‌توان به این افراد اشاره کرد:

حسینعلی نیری، حاکم شرع

مرتضی اشراقی (دادستان)، دادستان تهران

ابراهیم رئیسی، معاون دادستان تهران

مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ

محل دفن بیشتر اعدام‌شدگان چپ‌گرای زندان‌های تهران در گورهای دسته‌جمعی در گورستان خاوران به خاک سپرده‌ شدند.

کودک بی شناسنامه بلوچی اما ایرانی

حلیمه حسن سوری

یکی از اقتضائات زندگی مدرن برای شهروندان هر جامعه ای الزام به داشتن هویتی رسمی تحت نظارت مقامات رسمی است. هویتی که دولتها شهروندان را با آن شناسایی میکنند و منبعی است برای تقسیم مسئولیتها و همچنین بهرهمندی از خدمات جامعهاولین سند شناسنامه در ایران ۱۰۱ سال پیش یعنی در سال  ۱۲۹۷ هجری  شمسی صادر شد که تابعیت آنها بر اساس  ماده ۹۷۶ قانون مدنی محرز باشد      عموما شهروندان ایرانی مشکلی در دریافت اوراق هویتی مثل شناسنامه نبایستی داشته باشند.   متاسفانه تعدادی ازهموطنانمان درسیستان وبلوچستان نتواسته اندازمراجع قانونی برای خود اورق هویتی تهیه کنند حدود یک  یلیون بی شناسنامه در ایران وجود دارد که ۴۰۰هزار نفر از آنها را کودکان تشکیل میدهند به احتمال بسیار زیاد و بنابر گفته  نماینده  ایرانشهر و سرباز در مجلس شورای اسالمی هزاران تن از این افراد بی شناسنامه در استان سیستان و بلوچستان زندگی

میکنند نکته بسیار مهم در بحث فقدان شناسنامه و اوراق هویتی این است که این مسئله صرفا یک بحث پیش پا افتاده حقوقی نیست و دارای ابعاد بسیار پیچیده تری است. وقتی شخصی فاقد شناسنامه است اساسا از منظر قانون و همچنین از منظر تمام مراجع رسمی داخلی شهروند ایران شناخته نمیشود در صورتی که یک شخص در ایران زندگی کند اما ایرانی شناخته نشود   زندگی ان شخص در ایران غیر قانونی محسوب و حق و حقوق قانونی فرد از او سلب می شود. چرا که قانون شخصی را دارای تابعیت ان کشورمیداند که دارای اوراق رسمی هویتی باشد. نتیجتا  ان کشوراز نظر حقوقی مثل    ،

حق خرید یا اجاره مسکن

حق افتتاح حساب بانکی

حق داشتن بیمه،

حق تحصیل،

حق اشتغال وغیره را نمیدهد

و در نتیجه حق اقامت این شخص دران کشور نیز با مشکل مواجه می شود.  وظیفه حاکمیت در قبال شهروندان فاقد اوراق هویتی بر اساس ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران »کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تابعیت خارجی آنها مسلم باشد ایرانی محسوب میشوند متاسفانه دولت جمهوری اسلامی و سازمان ثبت احوال که بخشی از وزارت کشور دولت است در این زمینه کوتاهی کردهاند و با وجود اطالع رسانیهای بسیاری که کرده اند و با وجود اطالعرسانیهای بسیاری که اصحاب رسانه در این زمینه انجام دادهاند مساعدت قابل توجه و سریعی در این زمینه انجام نشده است  و همین موضوع باعث فسادو تباعی و جنایت در کشور خواهد شد در مناطقی از بلوچستان ایران هزاران نفر وجود دارند که نامشان در اداره ثبت احوال به عنوان شهروندان ایران ثبت نشده و شناسنامه ندارند. تاکنون نیز تالشهای این افراد برای گرفتن اوراق هویتی بی نتیجه بوده است آیا این مسأله، نقض حقوق شهروندی محسوب میشود؟

طبق اصل 3 قانون اساسی بند 1و3و9 ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی. رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی اما با توجه به این حقیقت که کودکان بخش اعظمی از ایرانیان فاقد شناسنامه و اوراق هویتی را تشکیل میدهند  ذکر این نکته حائز اهمیت است که ماده ۸« کنوانسیون که کشور ایران هم جزو متعاهدین این حقوق کودک کنوانسیون است به صراحت از حق کودکان در داشتن اوراق هویتی دفاع میکند و مقرر میدارد: »دول متعاهد متعهد میشوند تا به حق کودکان در نگه داشتن هویت خود که شامل ملیت، نام و روابط خانوادگی آنهاست احترام بگذارند همچنین این کنوانسیون وظیفه دولت های عضو در کمک به کودکانی که از تمام یا بخشی از هویت خود بنا به دالیلی محروم شده اند را توصیه و آنها را به فراهم آوردن تسهیلاتی برای حفاظت یا از نو ساختن هویت قانونی کودکان داللت میکندماده 15: حق انتخاب ملیت الف) هر کس حق دارد ، که دارای تابعیت باشد.ب) احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.از دیگر اسناد مهم بین المللی که علی رغم اهمیت فراوان اما ضمانت اجرا ندارد، سند »اهداف توسعه پایدار« است که متاسفانه اجرای آن با سنگ اندازی برخی نهادها از جمله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در ایران دچار مشکل شده است بند۹ از ماده ۱۶ این سند می گوید تا سال۲۰۳۰ در تمام جهان باید همه افراد دارای مدرک شناسایی از جمله شناسنامه یا به عبارتی برگ والدت باشند. .

با توجه به اینکه حکومت از دادن اوراق هویتی به برخی از شهروندان بلوچ خودداری میکند، اخیرا شنیده میشود که به کسانی که غیر ایرانی هستند اما در جنگهای منطقهای، در سوریه و عراق یا جاهای دیگر به حمایت از نیروهای مورد حمایت ایران جنگیدهاند، تابعیت ایرانی میدهد، آیا از لحاظ قانونی این مسئله دارای ایراد نیست؟دولت حسن روحانی در سالهای گذشته منشور حقوق شهروندی را منتشر کرده است. چقدر در این منشور به حقوق چنین افرادی که فاقد اوراق هویتی هستند توجه شده است؟ با توجه به اینکه برخی کودکان بیشناسنامهی بلوچ ایران، نمیتواند از خدماتی مانند آموزش و بهداشت بهرهمند شوند، آیا این، نقض تعهدات بینالمللی ایران،مانند کنوانسیون حقوق کودک نیست؟ وحالا اقای روحانی و صاحبان قدرت تکلیف شهروندان آینده ساز بی هویت چه خواهدشد    

 

قوانین در ایران (شرع و عرف)

سحر حاجی قادری مرحومی

خلاصه مناسبات میان علما، و اعتراضات آنها بر یکدیگر و پاسخ هایی که می دهند، روشنگر نکات جالبی است. در این یادداشت، دوستی از علما، دوست دیگرش را به خاطر برخی از کارهایش عتاب کرده و او پاسخ داده و در این پاسخ تفکیکی میان احکام جاری در زندگی بدست داده که جالب است.

تأمل در این که کدام حکم شرعی است و کدام چنین نیست، بلکه کار عقل و عرف است، از روز نخست در روش اجتهاد فقهی مسلمانان مطرح بوده است.

قرن اول، حکمش فرق می کند، زیرا وفور احادیث در اواخر قرن اول و سپس قرن دوم، این تصور را ایجاد کرد که همه چیز باید از شرع درآید. این باور، تقریبا حاکم بر فقه ماند، گرچه بسیاری از این احادیث، ساختگی بود، اما یک مجتهد متدین، تمام تلاشش را می کرد تا به هر حال حدیث را که تقدسی داشت، ولو با تردید در زمان صدور حکم، حفظ کند.

ابوحنیفه در این باره، درست یا غلط، از همه سهل گیر تر بود، نه ابوحنیفه ای که بعدها حنفیان ساختند،  بلکه ابوحنیفه قرن دوم. چندان باور به احادیث نداشت و بیش از آن که فقیه باشد، حقوق دان و عقگرا و رأی گرا بود. اما مسیر چنان شد که همه، تسلیم آن شرایط شدند، و تمام علم اصول تبدیل شد به نحوه استنباط احکام از [قرآن و] آن احادیث، مگر آن که حدیثی درکار نباشد. حتی در مواردی هم که حدیثی نبود، باز یک کلیتی از نصی بدست می آوردند و خواهان انطباق آن می شدند. برخی تخصصشان در این بود که نشان دهند، همه احکام و هر آنچه هست و نیست، باید زیر نگین شرع باشد. بسیاری از رویه های صحابه، برای سنیان حکم حدیث را یافت، و منبع صدور احکام فقهی شد، و به نظر می رسد روی فقه مذاهب دیگر هم تأثیر گذاشت.

شاهدش همین مصنف عبدالرزاق است. به ندرت، رویه و عرف، قدرت جدی برای حمایت از خود یافت، این که بگوید، اگر در جایی مسأله ای تأیید شده، به خاطر این بوده که رویه مقبول بوده است، و این ممکن و فراوان است. همان امر، وقتی از رویه بودن و عرف بودن خارج شد، بسا آن چه تصور می شود سبب مشروعیت آن بوده، اکنون اصراری بر ادامه کار ندارد، مگر آنچه را از حدیث، بتوان ثابت کرد که ورای رویه و عرف، در مقام وضع قانون بوده است. به هر حال در امر حرب و جنگ و جهاد، نخستین چیزی که مسلمانان به خصوص با فشار خلفا، رویه ها قانون کردند، و گاه بر خلاف قرآن و سیره رسول، مثل برده کردن اسیران جنگی، نمونه فراوان است.

اینها را عرض کردم که بگویم، بعدها، علم اصول سعی کرد این موارد و این مرزها را روشن کند. بیشتر از این زاویه که به کدام حکم شرعی می توان یقین داشت.

مکتب حله، به کلی از نگاه حدیثی قرن های اولیه برید و علم اصول را تقویت کرد. در این زمینه از موارد قطعی و ظنی فراوان بحث شد. پای اصول عقلی به میان آمد که خیلی از بندهای اخباریان را گسست و راه را باز کرد، راهی که با پیمودن آن بهتر می شد به انسان و عقل انسان حرمت گذاشت و به او آزادی عمل داد؛ به او اجازه داد تا رویه ای را که بیشتر با شرایطش نزدیک است، به قانون تبدیل کند.

ما در مشروطه، بیش از پیش، برابر معضل شرع و قانون قرار گرفتیم. حق آن بود که با مبانی که در مکتب اصولی وحید و شیخ انصاری بود، راه باز شود و شد، اما کمتر ادامه یافت. متأسفانه سیطره اخباری گری، حتی در میانه همین اصول گرایی همچنان نفوذ داشت. در عقاید که اصلا همین تحول هم نبود و کلام و فلسفه جاری، نتوانست، راه را برای حریت فکری باز کند، هرچند وضع بهتر از سلفی های وهابی، و نیز اخباری های حشوی مذهب خودمان بود.

حالا که باز اخباری گری با اسم های روز، در صدد تسلط بیشتر است.

امروز متن جالبی را دیدم. این متن از عالمی ناشناخته است که بر اساس یکی از یادداشت هایش می توان او را محمد تقی قزوینی از دوره صفوی نامید. استادش ملا خلیل قزوینی (م 1089 مولف عده الاصول) از علمای برجسته دوره اخیر صفوی بوده اما از خودش اطلاعی نداریم. جُنگی از او مانده که بیشتر آن اشعار وی و به خط اوست. آنجا می گوید، کتابی با نام تفسیر جامع الفنون داشته که ظاهرا نمانده است. هرچه هست عالم دین بوده، اما اهل شعر و غزل و به گفته خودش معانی خیالیه هم بوده است.

او دراین رساله می گوید، دوستی داشته است که به او عتاب نموده و نصیحتش کرده که دست از برخی از کارهایش بردارد و عقیده اش را عوض کند. مخصوصا از او

خواسته است تا از گفتن اشعاری که در آنها «اغراء بر بوسه» و «مدح محبوب» می کند، دست بردارد.

او در پاسخ وی، این رساله ی کوتاه را نوشته، رساله ای دو صفحه ای که در همین جُنگ آمده است. در آنجا ذهنش را معطوف به تقسیم اموری کرده است که هر کدام حکم خاصی دارد و این که در کدام یک از این اقسام، تقلیدی است یا نیست.

پنج نمونه حکم را بیان کرده است. نوع تقسیم بندی او از این حیث جالب است که می تواند مبنایی برای این نکته باشد که بخش های مهمی از زندگی آدمیان کاری به شرع ندارد، چنان که شرع هم کاری به آنها ندارد. این که باید استقلال آدمی را در تصمیم گیری در آنها به رسمیت شناخت و انتظار نداشت که در آنها هم می شود تقلید کرد.

بحث بوسه و مدح محبوب هم جالب است. اصلا کاری به درستی و نادرستی این مطالب ندارم. این رساله از این جهت جالب توجه بود که به این تقسیمات دارد، نیازی که ما امروز هم داریم که در باره آن فکر کنیم. این که تصور عمومی را این طور تصویر کرده ایم که همه چیز باید به اذن باشد، می تواند محل تأمل باشد.

البته بسیاری در مقام نظر، همین را می گویند، چنان که قواعد اصولی هم بر همین روال است، اما متاسفانه در مقام عمل، رعایت نمی شود. به هر روی، گفتن این مطالب هدف این نوشته نبود، فقط مقدمه درج این رساله کوتاه بود که هر چند نه در چارچوب بحث های اصولی و معهود و معمول، اما به لحاظ اجتماعی و فرهنگی به این مسأله نگاه کرده و افق تازه ای را ترسیم کرده است. نثر رساله قدری قدیمی و طبعا صفوی است، و مطالعه آن، اندکی حوصله می خواهد.

 

رشد و توسعه!

احمد حاجی قادری مرحومی

“توسعه” درلغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته ترشدن, قدرتمندتر شدن و حتی بزرگترشدن است ٬ ادبیات توسعه در جهان بعد از جنگ جهانی دوم مطرح ومورد تکامل قرارگرفت. هدف, کشف چگونگی بهبود شرایط کشو رهای عقبمانده یا جهان سوم تا شرایط مناسب همچون کشورهای پیشرفته وتوسعه یافته است. ویژگی های مشترک کشورهای درحال توسعه :– پایین بودن سطح وکیفیت زندگی مردم

– بیکاری وکمی کار, و پایین بودن میزان بهره وری و نیروی کار

– وابستگی زیاد به تولیدات کشاورزی ویاصادرات مواداولیه یا همان  طبیعی

– وابستگی اقتصادی و آسیب پذیری درروابط بین المللی

– ساختار سیاسی و حکومتی نامناسب وناکارآمد

مشخصه های اجتماعی کشورهای در حال توسعه

الف. نابرابری اجتماعی

ب. ضعف طبقات متوسط

ج. بیسوادی

د. مشکلات بهداشتی ودرمانی

خوب این تعریف توسعه بود و اما، سوال مهم اینه که، توسعه چگونه امکانپذیر میشود؟ مهمترین رکن توسعه در ابعاد فردی و اجتماعی، آموزش است; که در ابعاد اجتماعى به آن آموزش همگانى گفته میشود ، که سازندگى و بهبود وپیشرفت  انسانی را به همراه دارد. البته بد نیست که یک پرانتز اینجا باز کنم و اون اینه که در صورتى آموزش همگانى سازندگى و بهبود و پیشرفت انسانى را به همراه دارد که سیستم حاکم و یا بهتر بگم تمام ابزارهاى آموزش همگانى که شامل صداوسیما ، رادیو و مهمترین آن ، آموزش و پرورش است که کودکان را به هر شکلى که بخواهد میتواند پرورش دهد، در خدمت و انحصار حکومت حاکم و سیستمى ایدئولوژیک نبوده و کاملاً آزاد و همراه با علم روز پیش رفته و از هرگونه آموزش غیر استاندارد و غیر علمى جلوگیرى کند که متاسفانه در ایران دقیقاً برعکس این فکتها در سیستم آموزشى اجرا میشه و کاملا سیستم آموزشى زیر نظر و محقق هدفهاى یک ایدئولوژى است و به جرات میتوانم بگویم که با علم روز در اکثر موارد غریبه و یا دور از قسمت عظیمى از علم روز است که مبادا خدشه اى به داستانهاى افسانه اى همان ایدئولوژى حاکم که در تضاد کامل با حقایق و شواهد علمى که بارها مورد آزمایش قرار گرفته و از هرگونه آزمایشى پیروز بیرون آمده ، وارد شود و منجر به آگاهى و آزادى جامعه شود. فرآیند آموزش ٬ همسفر انسان و عمری به اندازه عمر انسان دارد ! سیستم آموزشى هرجامعه  باید با حرکت سریع علوم و فنون و انفجار اطلاعاتى حاکم بر دنیاى کنونى متناسب باشد ٬ علاوه بر این، آموزش یک وظیفه ى انسانى در جامعه ها و یک فرایند مداوم و همیشگى است ٬ به زبان دیگر آموزش، هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش طرح ریزى شده با هدف آسان کردن یادگیرى در یاد گیرندگان است ٬ که متاسفانه  در کشور ما ایران و در طول ۴۰ سال حکومت جمهوری اسلامی نه تنها همسو با حرکت علوم و فنون و دنیای اطلاعاتی که اگر یک ثانیه از آن غافل شد ٬ اثرات جبران ناپذیر دارد ٬ نبوده است بلکه از آموزش زبان انگلیسى که زبان دنیاى مدرن امروز است و تقریباً تمام  تبادل اطلاعات علمى و غیر علمى با وجود این زبان در دنیا امکانپذیر و یا بهتره بگم آسانتر است در مقاطع پایین تدریسى خود ، امتناع کرده و علاقه اى به آسان بودن ارتباط جامعه ایران با دیگر جوامع پیشرفته نداشته و از هیچ تلاشى در این زمینه فروگذار نبوده و نیست و چه قبلا و چه الان تمام سعیش بر آن بوده است که آموزش همگانیش بر مبنای چهار چوب یک ایدئولوژی دینی که به قرنها پیش تعلق دارد باشد و هیچوقت با تمام علم روز همراه نبوده و همیشه تمام تلاشش را کرده است که چشم و گوش مردم از تمام پیشرفتها و دستاوردهای نوین علمی که منجر به ارتقای سطح فکری جامعه ، رفاه اجتماعى و تامل با دنیای اطراف است ٬ بسته بماند٬ که یکى از آنها نبود آموزش و یا حداقل بستر مناسبى براى آگاهى راحت و آسان مردم به همین اعلامیه جهانى حقوق بشریست که من و تمام دوستان را علاقه مند و البته موظف به آن کرده که در موردش که یکى از حقوق اولیه هر انسانیست ، اقدام به آگاهسازى کنیم ، و عدم آموزش این موارد و دیگر موارد این است که نظام در کمال آرامش بتواند همچنان به ظلم و زور و ندادن حقوق انسانی شهروندان و امکانات رفاهی که نتیجه پیشرفت علم چه از لحاظ رفاهی و چه از لحاظ کرامت انسانی ٬ با سرعتی سرسام آور است  ادامه داده وهمچنان مردم را عقبتر از جامعه جهانی کنونی نگهداشته و از وجود این عارضه سود ببرد ٬ اما خوشبختانه در سالهای اخیر با وجود اینترنت ٬ شبکه های اجتماعی و فضای مجازی ٬تا حدودی این فرصت از جمهوری اسلامی گرفته شد و چه از لحاظ سطح آگاهی مردم و چه از لحاظ منسجم شدن تمام اقشار جامعه نوید انقلابی جدید و  همراه با آگاهی را به ارمغان آورد و تمام سیاستها و آموزشهای  غلط رژیم را نقش بر آب کرد.البته در آخر سخنانم دوست دارم به موضوعى اشاره بکنم و آن این است که باز هم با وجود تمام نقص ها و غیر استاندارد بودن سیستم آموزشى که در ایران در طول چهل سال گذشته به اجرا گذاشته شده ، هستند کسانى که از این آموزش هم بى بهره اند و از کمترین امکانات آموزشى که یک اتاق و تخته سیاه میتواند باشد محرومند و معضل دیگرى که این سیستم غلط آموزشى منجر به پدید آمدن آن شده است مکانهاى آموزشى غیر انتفایى که شامل مهد ها و مدرسه ها و آموزشگاههاى زبان و غیره  است که خود فاصله طبقاتى در جامعه را به خوبى به نمایش گذاشته که منجر به شکوفا نشدن استعدادهاى پنهان در جامعه که هیچ پله اى براى رسیدن به جایگاهى که شایان آن هستند ندارند ، شده است و از طرف دیگر آقازاده ها با داشتن ژن خوب و سهمیه هایى که به آنها داده میشود به سرعت سیر سعودى را طى کرده و به جایگاهى که نه شایان آن هستند و نه به خوبى از عهده آن برمیایند و نه در تخصص آنهاست میرسند که این عمل خود منجر به ناکارامدى اکثر ادارات و موسسات و غیره میشود. باید در ایران طبق آمارهاى رسمى که منتشر شده است حدود نه میلیون بى سواد داریم که اکثریت این آمار را زنان جامعه  تشکیل میدهند و یکى از دلایل مهم بى اثر ماندن تلاشهاى معلمان نهضت سواد آموزى که با سواد کردن قشر بیسواد عقب مانده از تحصیل است ، و همچنین معلمان آموزش و پرورش این است که: در شرایطی که آموزش دهندگان نهضت‌سوادآموزی در کشورمان همچنان با چند ماه حقوق معوقه و مطالبات و ناامنی شغلی مواجه‌اند و معلمان آموزش‌وپرورش با وضعیت معیشتی و شغلی خارج از شئون فرهنگی و معلمی در تقلای حفظ تعهدکاری و زندگی هستند کاهش درصد بیسوادی در کشورمان نیاز به برنامه ریزی عملیاتی نتیجه گرا و اراده و عزم جدی دارد. به امید ایرانى بهتر

دراویش گنابادی و ولایت فقیه

D.W.صدای المان

درگیری شدید میان پلیس ایران و دراویش گنابادی، معضل جمهوری اسلامی با دراویش را به کانون توجه افکار عمومی کشانده است. بخشی از حکومت دراویش را “فرقه” می‌نامد. آنها که هستند، چه می‌گویند و مشکل حکومت با آنها چیست؟

نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی

درگیری شدید میان پلیس ایران و دراویش گنابادی در روز دوشنبه (۳۰ بهمن/ ۱۹ فوریه) و کشته شدن مجموعا پنج تن از مأموران نیروی انتظامی و بسیج در جریان این درگیری‌ها، موضوع دراویش و معضل حکومت جمهوری اسلامی با آنان را به کانون توجه افکار عمومی کشانده است.دراویش گنابادی که هستند، چه می‌گویند و مشکل حکومت جمهوری اسلامی و نهادهای مذهبی رسمی ایران با آنها چیست؟

تاریخ دراویش سلسله موسوم به نعمت‌اللهی سلطان‌علیشاهی گنابادی به قرن هشتم هجری برمی‌گردد. شاه نعمت‌الله ولی بنیانگذار این طریقت است. دراویش نحله‌ها و سلسله‌های گوناگونی داشته و دارند که دراویش گنابادی یکی از مهم‌ترین آنها هستند.

دو خوانش از یک مذهبدراویش گنابادی شیعه دوازده‌امامی‌اند و تمام شعائر شیعیان همچون نماز و روزه را به جا می‌آورند. خوانش آنها از اسلام شیعی اما با قرائت فقهی، و در حال حاضر حکومتی، از اسلام متفاوت است. در حالی که شیعیان سنتی به تقلید از یک “مرجع” معتقدند و شیعیان حکومتی سخن “ولی فقیه” را حجت می‌دانند، قداست برای دراویش گنابادی در “دوران غیبت” در وجود “قطب” آنها متجلی می‌شود؛ مقامی که در حال حاضر از آن نورعلی تابنده است.دراویش گنابادی تفاوتی میان خود و شیعیان نمی‌بینند، اما معتقدند که اسلام یا درویشی آنها نه بر مدار “فقه”، بلکه بر مدار “عشق” می‌گردد. مفهوم عشق نیز برای آنها نشانگر رویکردشان به انسان و جهان بر مبنای محبت، مدارا و صلح است. باور درویشی به حوزه سیاست نزدیک نمی‌شود، اما این بدان معنا نیست که درویش نمی‌تواند سیاسی باشد.نورعلی تابنده ملقب به “مجذوب‌علیشاه” خود پیش از قطبیت به جبهه ملی و نهضت آزادی ایران نزدیک بود و پس از انقلاب نیز مدتی معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان حج و زیارت و معاون وزیر دادگستری بود. آقای تابنده پس از این مدتی هم به زندان افتاد. او همچنین در مقام حقوقدان وکالت برخی چهره‌های مغضوب جمهوری اسلامی همچون عباس امیرانتظام را پذیرفته بود.آقای تابنده گرچه پس از آنکه در سال ۱۳۷۵ قطب دراویش گنابادی شد، از فعالیت‌های چشمگیر سیاسی پیشین خود کناره گرفت، اما گاه مواضع آشکار سیاسی نیز اتخاذ کرد؛ همچون حمایت از مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، به دلیل به گفته‌ی خودش “شرایط استثنایی”. او در این حمایت از کروبی به عنوان “فریادرس” درویشان نام برد. یکی از موضوعات بحث‌برانگیز و مورد مناقشه‌ای که باعث حملاتی هم به درویشان شده، مراسم “پابوسی” قطب توسط پیروان سلسله نعمت‌اللهی گنابادی است. درویشان اما این مراسم “در خفا” را نه نشانه “تعبد” و “آدم‌پرستی”، بلکه نماد اوج محبت و صمیمیت و رابطه “عاشق و معشوقی” مرید و قطب می‌دانند؛ حرکتی که به باور آنها محصول جذبه‌ای است که به جوشش ایمانی سالک می‌انجامد. درویشان می‌گویند، خضوع آنها در مقابل قطب‌شان، به عنوان قدیسی در دوران غیبت، چیزی از جنس به خاک افتادن یک شیعه در برابر امام خود است.گذشته از تاریخ ایران پس از اسلام که انباشته از جدال عارف و زاهد است، در دوران معاصر نیز فقها همواره صوفی‌ها را خطری برای گستره قدرت خود انگاشته‌اند. اما پس از انقلاب بهمن ۵۷، جدال اسلام شیعی حکومتی نیز بر جدال اسلام سنتی شیعی با دراویش افزوده شد.منابع فکری مخالفت با دراویش اندک‌زمانی پس از پیروزی انقلاب ۵۷ حمله به حسینیه‌ها و خانقاه‌های دراویش شدت گرفت. کرمان نخستین شهر بود؛ سپس حمله به مراکز دراویش به بسیاری از دیگر شهرهای ایران از جمله قم، کرج، تهران و بروجرد نیز کشیده شد و در این میان مقبره‌های بزرگان سلسله نعمت‌اللهی گنابادی در ناحیه شاه‌عبدالعظیم ویران گردید.

نیروی انتظامی و دراویش گنابادی روز ۳۰ بهمن با هم درگیر شدند

عاملان این حملات عمدتا از باورهای سنتی و بعضا حکومتی مراجعی همچون صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، نوری همدانی، فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی تغذیه می‌شدند. انگیزه این حملات هم عمدتا “منحرف کردن جوانان و حزب‌اللهی‌ها” توسط دراویش عنوان می‌شد.

یکی از هدف‌های اصلی برخی نهادهای حکومتی همچون “مؤسسه فرق و ادیان” و “دانشگاه باقرالعلوم” در جمهوری اسلامی نیز از جمله مقابله با نفوذ رو به افزایش شمار پیروان دراویش گنابادی بوده است.

سعید امامی، از عاملان اصلی قتل‌های سیاسی موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای و از معاونان علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات ایران، در یکی از سخنرانی‌های خود در سال ۱۳۷۵، سوءظن حکومت به دراویش و قصد نهادهای اطلاعاتی برای برخورد با آنان را نشان داده بود. او از دراویش به عنوان یکی از “گروهک‌های” چهارگانه‌ی خطرناک برای نظام نام برده بود که “تفکرات وحشتناک” دارند، “دارند رشد می‌کنند” و وزارت اطلاعات عده‌ای از آنان را به همین دلیل دستگیر کرده است.

حجت‌الاسلام محمد مدنی گنابادی، رئیس حوزه علمیه گناباد نیز در سال ۱۳۸۹ دراویش گنابادی را “موش خانگی” نامیده بود که باید با سم نابود شوند، زیرا به گفته او “جوان‌ها را فریب می‌دهند”. محمد مدنی در زمان حیات روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، از معتمدان او بود. او به دلیل مبارزه‌اش با دراویش، از سوی محمود هاشمی شاهرودی، رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ملقب به “ناشرالاسلام گنابادی” شده است.

علل احتمالی هراس حکومت از دراویش گنابادی دراویش گنابادی طی سال‌های پس از انقلاب و به‌ویژه در دهه اخیر بارها به زندان هم افکنده شده و با اتهام‌هایی نظیر “تبلیغ علیه نظام”، اقدام علیه امنیت ملی” و یا “عضویت در گروه انحرافی مجذوبان نور” روبه‌رو بوده‌اند. آنان همچنین بارها در جریان حبس، با درخواست رفع فشار از قطب و همراهان خود، دست به اعتصاب غذا زده‌اند.بیشتر بخوانید: “کشته شدن سه نیروی انتظامی و دو بسیجی” در درگیری با دراویش گنابادی در تهران جمهوری اسلامی همواره ادعا می‌کند که کسی را به دلیل باورهایش به زندان نمی‌اندازد. طبق اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی هم «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد». اما کارکرد مؤسسات مختلف جمهوری اسلامی برای مقابله با آنچه آن را “فرقه‌های انحرافی” می‌خوانند و یا رفتار حکومت با درویشان، بهائیان و یا وابستگان به جریان‌هایی مانند “عرفان حلقه” و حتی اعمال تبعیض علیه سنی‌مذهبان در ایران، چیز دیگری را نشان می‌دهد.جمهوری اسلامی و به تبع آن روحانیت نزدیک به حکومت نشان داده است که از دو مسئله در ارتباط با هر جریان فکری یا عقیدتی هراس دارد. نخست، از قدرت تبدیل شدن چنین جریاناتی به تشکیلاتی متمرکز و دیگر، از ورود جریانی به حوزه‌‌های معنوی مردم؛ همان حوزه‌هایی که روحانیت شیعه به شکل سنتی آن را منحصر به خود می‌داند. مراجع سنتی شیعه در این هراس دوم با حکومت دینی ایران شریک‌اند. دراویش گنابادی نیز در این میان از هر دوی این مشخصه‌ها برخوردار هستند.

 

بازداشت دو دانشجوی نخبه

احمد حاجی قادری مرحومی

 

ادامه بازداشت علی یونسی و امیرحسین مرادی به بهانه ارتباط با سازمانهای ممنوعه

با وجود تلاشهای دانشجویان و فعالان حقوق بشری که با امضای طومارهایی درخواست آزادی علی یونسی و امیرحسین مرادی را مطرح کرده‌اند و با وجود گذشت نزدیک به سه ماه از بازداشت این دو‌ دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف،‌ همچنان آن‌ها بدون برگزاری دادگاه در زندان به سر می‌برند.این دو دانشجوی زندانی طی مدت بازداشت خود به غیر از چند تماس تلفنی کوتاه از داشتن حق وکیل و ملاقات با خانواده خود محروم بوده‌اند. علی یونسی، دانشجوی بیست ساله دانشگاه صنعتی شریف، از ۲۲ فروردین در بازداشت بسر میبرد او درسال ۲۰۱۸، همراه با تیم ایران، مدال طلای مسابقات جهانی المپیاد نجوم را به دست آورد و همینطور در سال ۹۵ و ۹۶ مدال نقره و طلای المپیاد نجوم در ایران را به دست آورده بود. خانواده یونسی در توییتر و مصاحبه با رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی و ایران اینترنشنال، نسبت به شرایط بد بازداشت او اعتراض کرده اند. آنها می ‌گویند دوازده مامور لباس شخصی علی یونسی را در حالی که به شدت مضروب شده بوده و از ناحیه سر زخمی بود، به خانه آورده اند و پس از بازرسی خانه و ضبط کامپیوترها و موبایل‌ها او را بازداشت کرده‌اند. آنها بارها نسبت به وضعیت فرزندشان ابراز نگرانی کرده اند. این عملکرد جمهوری اسلامی نقض قوانین بین المللی و به طور خاص ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر میباشد در این ماده  آمده است « هیچ کس نباید مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار ظالمانه ، یا تحت مجازات غیر انسانی و رفتاری قرار گیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.«شورای صنفی دانشجویان کشور» اوایل اردیبهشت ماه خبر دستگیری علی یونسی دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف و امیر حسین مرادی دانشجوی فیزیک را منتشر کرد و فاش ساخت که این دو نفر بدون ارائه هیچ حکمی و با ضرب و شتم بازداشت شدند.

ماموران امنیتی با یورش به منزل خانواده رضا یونسی عضو سابق انجمن اسلامی دانشجویان امیرکبیر پدر و مادر وی را بازداشت کرده و به نقطه نامعلومی انتقال داده‌اند . همزمان، این شورا اعلام کرده که برای امیرمحمد شریفی و سید مصطفی هاشمی‌زاده ، دو دانشجوی دانشگاه تهران نیز احکام سنگینی صادر شده است.

بر این اساس، مصطفی هاشمی‌زاده دانشجوی رشته مهندسی عمران دانشگاه تهران به پنج سال حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق، سه ماه کار رایگان فرهنگی و دو سال منع ورود به خوابگاه محکوم شده است.

دادگاه انقلاب همچنین امیرمحمد شریفی، دانشجوی رشته مهندسی نقشه‌برداری دانشگاه تهران را نیز به سه ماه حبس تعزیری محکوم کرده است. پس از دو هفته بی خبری از علی یونسی و امیرحسین مرادی، سخنگوی قوه قضائیه توضیح داد دو دانشجوی دانشگاه شریف با گروه‌های ضد انقلاب به ویژه مجاهدین در ارتباط بوده اند. خبرگزاری فارس اعلام کرد: در ۲۲ فروردین ۹۹ ماموران لباس شخصی اطلاعات سپاه بدون ارائه هیچگونه حکمی و با ضرب و شتم این دو دانشجو را بازداشت  کردند خبرگزاری فارس در ادامه میگوید  « خانواده علی یونسی سابقه ارتباط با مجاهدین را دارند؛ برادر او «رضا یونسی» که مقیم سوئد است، دانشجوی اخراجی دانشگاه امیرکبیر است که فعالیت خود را در سال‌های ابتدایی دهه هشتاد در خبرنامه امیرکبیر آغاز و سپس به واسطه خاله‌‌اش که از اعضای شورای مرکزی مجاهدین  در پاریس بود،‌ و در سال ۱۳۸۷ و بر اثر ابتلا به سرطان در پاریس فوت کرد، به ارتباط‌گیری با این گروه و فعالیت در محیط دانشجویی پرداخت.ارتباط خانوادگی با مجاهدین همیشه برای افراد دردسرساز بوده است. رسانه‌های اصولگرا نوشته‌اند چون کلی خانواده علی یونسی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده‌اند، او نیز از خانواده پیروی کرده و به دنبال براندازی بوده است. فارس نوشته «یوسف پدر خانواده یونسی سابقه دستگیری در سال ۱۳۶۳ را به دلیل عضویت در سازمان منافقین دارد که در آن زمان به ۱۲ سال زندان محکوم می‌شود، اما پس از تحمل ۳ سال حبس، عفو و از زندان آزاد می‌شود.آیدا خواهر علی یونسی در توییت‌های که از روز بازداشت برادرش تا کنون منتشر کرده، گفته «ماموران هنگام بازرسی خانه گفته‌اند مورد مشکوکی پیدا نشده و بازپرس پرونده هم بارها به خانواده گفته بوده که پرونده علی مشکل چندانی ندارد.

غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه ایران درباره دو دانشجوی بازداشت‌شده گفت “این افراد به گروه‌های ضد انقلاب وصل شدند” و با “مجاهدین خلق” ارتباط داشتند. آیدا یونسی، اتهامات سخنگوی قوه قضاییه علیه برادرش را “مسخره” خواند و قوه قضائیه ایران را به “داستان‌سازی” و “کتمان حقایق” متهم کرد. او در ویدیویی در شبکه‌های اجتماعی ضمن متهم کردن قوه قضاییه ایران به پنهان‌کاری گفت: نمی‌داند که در حددا یک ماه “چه بلایی” سر او آورده‌اند.

او میگوید قوه قضاییه ایران در انجام “شکنجه روحی و جسمی و اعتراف‌گیری اجباری و فشار به خانواده‌ها” سابقه طولانی دارد. آیدا یونسی، با انتشار یک ویدئو خواستار توضیح مقام‌های امنیتی درباره دلایل بازداشت و ضرب‌ و شتم برادرش شده است. او همچنین خطاب به مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف گفته است: «بر اساس کدام قانون می‌توان یک جوان ۲۰ ساله را با ضرب و شتم بازداشت کرده و پدر و مادرش را با صورت خونی شوکه کرد؟ او اضافه میکند که یا جزئیات پرونده را بگویید یابه دلیل دروغ‌ پراکنی عذرخواهی کنید.همچنین خانم آیدا یونسی در توییتر خود کمپین جمع آوری امضاء برای آزادی برادرش به راه انداخت است.

لینک برای امضاء

https://www.change.org/p/call-on-islamic-republic-of-iran-to-free-ali-

رضا یونسی، برادر علی یونسی، دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه شریف، میگوید ماموران علی را به شدت مضروب کردند، پیشانی‌اش کامل خونین و سرش ضربه خورده بود.

او ادامه میدهد جهمهوری اسلامی از گذشته پدر و مادر من سوءاستفاده می کنند که با سازمان مجاهدین همکاری داشتند ولی حالا سالیان است که خانواده من در ایران هستند و فعالیتی ندارد. رضا یونسی در توییتر خود نوشت که برادرش به وکیل دسترسی ندارد و نتوانسته در این مدت با پدر و مادرش صحبت کند.سازمان عفو بین‌الملل  ۲۵ اردیبهشت در فراخوانی تحت عنوان “یک دانشجو در معرض خطر شکنجه قرار دارد”، درباره وضعیت علی یونسی و امیرحسین مرادی ابراز نگرانی کرده و خواستار آزادی آنها شده‌ است.

عفو بین‌الملل نوشته است که این افراد از تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ در بازداشت خودسرانه به سر می‌برد و مقام‌ها و مسئولان دلائل روشنی برای دستگیری آنها ارائه نکرده‌اند. این نهاد حقوق بشری گفته است که مسئولان ایرانی به صورت علنی یونسی و امیرحسین مرادی که همزمان با یونسی دستگیر شده  را به داشتن ارتباط با گروه‌های “ضدانقلاب” و در اختیار داشتن “مواد منفجره” در منازل‌شان متهم کرده‌اند. به گفته عفو بین‌الملل، این اقدام ناقض حق این دو زندانی برای بی‌گناه شمرده شدن تا پیش از اثبات جرم‌شان بوده و موجب نگرانی‌های جدی در مورد تأمین سلامت‌شان می‌شود. در فراخوان عفو بین‌الملل تاکید شده است که این دو زندانی در معرض خطر شکنجه یا سایر بدرفتاری‌ها قرار دارند.

۲۲تن از نمایندگان پارلمان اروپا در تاریخ ۱خرداد ۹۹ در بیانیه مشترکی خواهان آزادی امیرحسین مرادی و علی یونسی و سایر دستگیر شدگان اخیرشدند در بخشی از این اعلامیه آمده است :

«به‌رغم وضعیت بحرانی همه‌گیری کرونا، رژیم ایران هم‌چنان به اعدام زندانیان ادامه داده و از آزادی زندانیان، به‌ویژه زندانیان سیاسی خودداری می‌کند، به‌خصوص که وضعیت بهداشتی در زندانها نگران‌کننده و تهدیدآمیز است.

 

علاوه بر این، رژیم دستگیری گسترده مخالفان خود را آغاز کرده و اپوزیسیون دموکراتیک را، که هر روز از وضعیت کرونا در کشور گزارش می‌دهد، سرکوب می‌کند.

روز ۱۶اردیبهشت۱۳۹۹ قوه قضاییه رژیم ایران اعلام کرد دو دانشجوی نخبه به‌نامهای امیرحسین مرادی و علی یونسی و تعداد دیگری را به‌دلیل روابط آنها با مجاهدین دستگیر و زندانی کرده است.. ما عمیقاً نگران بدرفتاری و شکنجه کسانی هستیم که دستگیر شده‌اند. نمایندگان پارلمان اروپا موج دستگیریها و اعدامهای مخالفان به‌ویژه دستگیری دانشجویان نخبه و شهروندان ایرانی را که برای مطالبه آزادی در تظاهرات شرکت داشته‌اند، محکوم کرده و خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط زندانیان هستند.

ما دبیرکل سازمان ملل را ترغیب می‌کنم تا برای آزادی دستگیر شدگان و احترام به حقوق‌بشر و آزادی بیان و آزادی انجمن ها در ایران فراخوان دهد و خواهان بازدید یک هیأت تحقیق از زندانها هستیم تا از وضعیت زندانیان گزارشی ارائه دهد.

 

روحانی یا …

فاطمه غلامحسینی

دو سالی پیش بود که حسن روحانی با شعار هایی عوام فریبانه، و با وعده دولتی مدبر و مدیر و با ظاهری حقوقدان و نه نظامی و سرهنگ، دل از گروه بسیاری از ایرانیان داغ دیده از دوران احمدی نژاد و ترسانده شده از لولوی جلیلی برد. رفتار پوپولیستی این شیخ بنفش پوش آنقدر دقیق پیش تنظیم شده بود و سخنانش چنان با حساب و کتاب بود که این پرسش را به ذهن عوام نیانداخت که چطور آخوندی که از هر ژنرالی بیشتر در پست های نظامی و امنیتی بوده است، خود را نه سرهنگ که حقوق دان می داند. حقوقدانی که با بی شرافتی محض، جعل عنوان کرده بود و دو دهه پیش از فارغ التحصیلی کذایی اش از اسکاتلند، خود را دکتر حقوقدان می خواند.روحانی محبوب می شود، اگر جمله ای خوب بگوید را در بوق و کرنا می کنند ولی اگردانشجویان حادثه کوی دانشگاه را “اراذل و اوباش” خطاب کرده باشد و جنبش سبز را “اردو کشی خیابانی” بخواند و شرکت مردم در انتخابات را پیروی از آرمان های امام راحل اش بداند و …، نه تنها ایرادی که نیست که به سرعت هم فراموش می شود.

روحانی نبض جامعه را در دست دارد، او می داند که مردم ایران به دهها میلیارد دلار که هر سال در اقتصاد کشور با سیاست های غلط رژیم تباه می شود آنقدر اهمیت نمی دهند که وقتی بشنوند برای مثال احمدی نژاد، چند هزار دلاری از کیسه بیت المال خرج کرده و اهل و عیال اش را با خود به دیار فرنگ برده است.

شیخ بنفش اینها را می داند و تنها با معدودی از یارانش به نیویورک می رود و البته آنقدر عوام فریب است که تنها نماینده یهودی مجلس را هم با خود همراه می کند تا به دنیا بگوید که نظام اسلامی اش حقوق دیگر مذاهب و بخصوص یهودیان را رعایت می کند!

کابینه دولتش، جایگاه جانیان و مفسدان و خشک مذهبان است ولی چه ایراد؟ ایراد نگیرید که جناب روحانی باید پله پله مسایل را حل و فصل کند و نمی تواند از همان ابتدا به جنگ با اصول گرایان برود! و چه خوش خیال اید…مراسم پخش کردن سبد غذایی در میان مردم بینوا و فقیر، شاهکار تازه روحانی است. اینکه مردمی را به چند محل عرضه غذا بکشانند و با بی شرمی، به سمت مردمی گرسنه غذا پرتاب کنند (خبر از بی بی سی فارسی)؛ و مگر احمدی نژاد چنین نمی کرد؟ مگر احمدی نژاد نبود که به سفرهای استانی می رفت و مردمی را به دنبال خودرویش می کشاند و البته دولتیان را هم به زور به استقالش می  آوردند و مگر در سفر روحانی چنین نشد؟

چه فرقی است بین احمدی نژاد و روحانی در دروغ گویی به مردم؟ روحانی که با وقاحتی همپای احمدی نژاد،  و در سفر استانی اش، پذیرش خواست غرب توسط رژیم در توافق ژنو را به زانو زدن غربیان تشبیه کرد!اخبار  امروز را می خواندم که جناب رییس جمهوری از سر بخشایندگی، یک میلیارد تومان یعنی مبلغی در حدود ۳۰۰ هزار دلار به نرخ فعلی به بیمارستان کلیمیان کمک کرده است! بله، همین خبر از تیتر های اصلی بی بی سی فارسی هم شد تا کماکان سریال عوام فریبی های دنباله دار شیخ بنفش ادامه یابد و البته خریدار داشته باشد!و البته در بی آزرمی این جماعت حد و مرزی نیست…

 

قانون خطرناک چند همسری

فاطمه صالحی نژاد فرد

باز حقارتی غیر قابل وصف و باز موضوعی حاشیه ساز شد.

مدتی است بحث چند همسری صفحات مجازی را به خود اختصاص داده است البته بحث جدیدی نیست چرا که به  همت حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی ، همه به قدر کافی با مفاهیم چند همسری و کودک همسری آشنایی دارند هر چند که این بار سماجت بر چند همسری رنگ جدیدی به خود گرفته است  .

حتی اگر برخی ها درست بگویند و این هم مثل همیشه بازی جدید حکومتی  برای منحرف کردن اذهان از مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی باشد ، ولی باز باید بدانیم که این موضوع در نفس خود اهمیت بسیار زیادی دارد و موضوع ناراحت کنننده است .چیزی که در این بی قانونی نقض میشود این است  که زن شخصیت یگانه و مستقل ندارد و جنس دوم شناخته میشود و ارزش وجودی او در ارتباط با رفع نیازهای جنسی مرد سنجیده میشود .در این بازی زنها قربانی تفکر عقب افتاده ای میشوند که حق زن و عواطفش را نادیده می گیرد و از بانوان قدرت اختیار و قدرت عشق ورزیدن و حق زندگی سالم سلب میشود. چه بسیار خانواده هایی که  با این تفکر دختران خود را مجبور به وصلتی می کنند و وارد زندگی ای میکنند که هیچ شناختی در مورد عواقب آن ندارند و در برخی مواقع حتی  طبق تعصبات ،خانم ها مجبورند  تا آخر عمر در آن زندگی بمانند. سوالی که اینجا مطرح است این است که جایگاه شعور انسانی و تعهد و وفاداری و عشق و برابری اجتماعی کجاست؟

آیا به عمق این قضیه  فکر شده که در خانواده های چند همسری  چه نوع فرزندانی و چه نسلی تربیت و به جامعه تحویل داده میشود ؟

طرفداران چند همسری با استناد به منابع دینی و شرایط اجتماعی و اقتصادی در تبلیغ چند همسری آگاهانه از دین  استفاده ابزاری می کنند و با گذاشتن کلاه شرعی بر سر خود و دیگران این روش را ترویج و تبلیغ می کنند. کاری که ۴۰ سال به اسم دین در تمام موارد اخلاقی و انسانی و اجتماعی ایران رخ داده است، که به نام جنگ با فرهنگ غربی و ترویج فرهنگ اسلامی، شنیع ترین و غیر اخلاقی ترین قوانین را اعمال کرده اند .علی مطهری نماینده تهران می‌گوید : چند همسری حکمی از احکام اسلام است که به معضلات اجتماعی می پردازد و اگر اجرا نشود  فساد و فحشا بیشتر می شود.

این که قوانین دینی و یک کلمه در کتاب مسلمانان  می تواند این فاجعه و نقض حقوق بخشی از جامعه را مشروع کند و به احساسات نیمی از جامعه بی توجهی و توهین کند و به قوانین مردسالارانه قدرت ببخشد، به این معناست که دین جای قدرت تعقل و تفکر را گرفته و به برپایی قوانین ضد انسانی و ضد زن کمک می کند و اینگونه است که ضرورت جدایی دین از از دولت (سکولاریسم ) مشخص می شود.با کمی منطق و کمی فهم می توان به این نتیجه رسید که مبلغین چنین قوانینی هیچ شناختی از علوم اجتماعی و حقوق برابر زن و مرد و روانشناسی جامعه ندارند،  چرا که این قوانین نه تنها توهین به زن، بلکه توهین به مرد و توهین به انسانیت است و محکوم دانستن و مردود دانستن این نگرش ، احترام به خود است.

کسانی که از این اعمال حمایت می کنند بهتر است از خود بپرسند که تبلیغ چند همسری کدام دغدغه اجتماعی و معضل کنونی جامعه ما را حل می کند؟ دغدغه تورم و گرانی و بیکاری جوانان؟دغدغه هر روز بالاتر رفتن آمار طلاق؟ مشکلات مسکن ؟

دغدغه کودکان بی سرپرست؟

معضل اعتیاد و یا هزاران معضل دیگری که در جامعه ایران وجود دارد؟؟؟

کسانی که بانی برگزاری چنین همایش های سخیفی هستند معنی عشق و انسانیت و برابری را نمی فهمند و روابط انسانی را به روابط حیوانی تقلیل داده اند چرا که این امر یاد آور نوع زندگی حیوانات است . چند همسری تمسخری آشکار به وفاداری بین زن و مرد و تمسخر کلمه عشق و تعهد و تکامل روش ها زندگی انسانیست ، ما در مکان جغرافیایی زندگی می کنیم که مفاهیم کلمات مهمی که دستاورد قرنها زندگی بشر است به سخره گرفته می شود. انسانیت و عشق تهی از معنی می شوند و قوانین ضد بشری جای آن را می گیرند و چه تاسف بار که نتیجه این طرز فکر، حمایت قانون از کسی میشود که چندی پیش همسر دوم خود را با آرامش تمام به قتل رساند .

.

افکار و افرادی که بر طبل چند همسری می کوبند و از آن حمایت می کنند بی شک بیماران جنسی هستند و طبعا  این راهکار طلایی (به قول خودشان)  نمی تواند پایانی بر میل جنسی افسار گسیخته و بی قید و شرط آنها باشد. آن چیزی که باعث می‌شود بخشی از زنان کشورم به این قوانین ضد بشری و با پشتیبانی و حمایت قانون جمهوری اسلامی  تن بدهند، تنها فقر اقتصادی نیست، متاسفانه فقر فرهنگی، فقرآموزشی، تعامل اجتماعی و جامعه مدنی ست.برای کمک به بهبود جامعه به جای تبلیغ هوس بازی و راهکارهای مردسالارانه و منفعت طلبانه، بهتر است کمک شود که کانون تعهدمند خانواده ها حفظ شود و زوج ها حمایت شوند و برای جوانانی که قصد ازدواج دارند ولی قادر به تشکیل خانواده نیستند شرایط اطمینان بخش اخلاقی ،اقتصادی و … ایجاد شود. قوانین باید حامی تمام انسان ها باشند. به عرف و  قانون و فرهنگ اشتباه نباید تن داد .

اعتراض

شکوفه دهبزرگی

ننگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم رونق زمان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

بر حلق و دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه

برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کسی که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خزان شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان

بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم

تا سختی کمان شما نیز بگذرد

 

 

فقر، بی هویتی  و خودکشی

اکبر قبادی چقاکبودی

خودکشی در میان زنان ایرانی دو برابر مردان است چرا که عوامل اجتماعی بسیاری ،تنها راه رهایی و نجات این زنان را خودکشی قرار داده است.عوامل اجتماعی از قبیل فقر و بی کاری ،خشونت جنسی،بی مهری،اعتیاد و به خصوص افسردگی و اختلافات خانوادگی و بی سوادی هستند.ازدواج های نامناسب که تفاوت های سنی در آن فاحش است ، فرهنگ مردسالاری حاکم ، نداشتن حق انتخاب همسر ، فقر و بیکاری مردان از مقوله هایی هستند که به پدیده خودکشی در میان زنان دامن زده است ۹۸ درصد خودکشی زنان با خودسوزی صورت گرفته است اما به راستی چرا به جای خودسازی خودسوزی برگزیده می شود.یکی از بزرگترین دلیل های این انتخاب عدم شناخت حقوق زنان و عدم حمایت از حقوق انان می باشد و همچنین بی سوادی تصمیم خودکشی را در ذهن زنان پررنگ تر می کند چراکه امارها نشان داده اند زنانی که دیپلم و لیسانس دارند برای ضربه زدن به همسر یا رهایی از مشکلاتی که جایی برای بازگو کردنشان ندارند کمتر از زنان بی سواد دست به خود کشی می زنند.ازدواج هایی که از روی فقر فرهنگی و معیشیتی صورت می گیرد و کودک ۱۰ تا ۱۵ ساله را به عقد یک مرد ۸۰ ساله در می اورند و  یا همسر چندم مردی برمیگزینند  و به جای رشد کودک در مدرسه او را در اشپزخانه محبوس می کنند و اندیشه ها و باورهای او را می کشند.کودکی که هنوز نیازمند عروسک بازی است اما درگیر رشد و پرورش کودک دیگر می شود در نتیجه نمیتواند نقش مادر بودنش را به خوبی ایفا کند او پر از فشار است و جایی برای بازگو کردن دردهایش ندارد و همچنین به دلیل فقر فرهنگی حاکم در جامعه و مردسالاری به خصوص در روستاها اجازه ی طلاق را هم ندارد بنابراین هیچ دلیلی برای قوی ماندن در خود نمی بیند و مرگ را به جای لذت از زندگی برمی گزیند.اموزش و تعلیم و تربیت فرصت شکوفایی به زنان می دهد و انان را از نیازمندی به مردان در امان نگه می دارد اگر تمام زنان از حقوق خود اگاه شوند امار خودکشی ها بسیار افت خواهد کرد نا آگاهی صلاح دولت جمهوری اسلامی ایران برای خاموش کردن مردم است و به همین دلیل برای سواداموزی زنان و ازدواج های زیر سن و تحصیل اجباری کودکان اقدام جدی صورت نداده اند.برای مثال هیچ قانونی وجود ندارد برای حمایت از زنانی که خودکشی تنها راه نجات انان از اذیت ها و ازارهای همسرشان است و قانونی نیست برای  محکومیت مردانی که با خشونت های خود باعث ازار و اذیت زن و بچه ها می شوند . و در نتیجه مادر خانواده دست به خودکشی می زند .بی سوادی و فقر فرهنگی در جامعه باعث شده تا به جای درمان و مشاوره با روانپزشک و روانشناس یا مشاوره خانواده سکوت و خودکشی برگزیده شود.در یک جامعه بیسواد یا کم سواد، شاخص های سلامت جسمی، روانی و اجتماعی نیز در پایین ترین سطح قرار دارد، زیرا مردم به خوبی نمی دانند که چگونه از سلامت خود مراقبت کنند  بیشترین خودکشی ها بین ۱۵ تا ۲۹ سال هستند و همچنان امار دقیقی از خودکشی در دسترس نیست چرا که مردم ننگ و ار می دانند اگر از خودکشی و ازار و اذیت هایشان سخن بگویند.با توجه به شرایط اقتصادی ایران همچنان امار این خودکشی های بی رحمانه در حال افزایش است.

سواد به معنای مشارکت مدنی و بهبود سلامت است یعنی فرد باسواد باید بتواند مشکلات فردی، اجتماعی و اقتصادیاش را در این محیط حل کند در نتیجه می تواند مدیریت و کنترل مشکلات را در دست بگیرد و راه خودسازی را به جای  خود سوزی انتخاب کند.مجموع هشت میلیون و 800 هزار نفر بی سواد در ایران  اعلام شده  است که بیش از نیمی از این امار زنان هستند.رئیس سازمان نهضت سوادآموزی علل ریشه کن نشدن بیسوادی در کشور را تشریح کرد و گفت: از عمده ترین دلایل این است که نمیتوانیم کودکان 6 ساله را کامل تحت پوشش ببریم؛ این امر یک دلیل قانونی دارد و آن این است که آموزش الزامی نیست، در واقع همه قوانین ناظر بر رایگان بودن آموزش است، ولی ناظر بر اجباری بودن آن نیست و قانون اجبار افراد برای ثبت نام در دوره ابتدایی نداریم. وی بیان کرد: قانون حمایت از کودک، تحصیل را حق کودک می داند و ولی اگر والدینی از رفتن فرزندش به مدرسه ممانعت کند هیچ پیگردی به همراهش نیست.88 درصد ترک تحصیل دلایل اقتصادی و اجتماعی دارد، بنابراین اگر بخواهیم مشکل را حل کنیم باید در این بخش سرمایه گذاری کنیم. همچنین در نظر گرفتن پاداش باسوادی راهیست برای باسوادتر شدن افراد.رئیس سازمان نهضت سوادآموزی بیان کرد: جزو معدود کشورها و دولت‌ها برای پرداخت پاداش باسوادی هستیم، این رقم در سال 94، 130 هزار تومان در سال 95، 134 هزار تومان و اکنون 138هزار تومان است که به افرادی که باسواد می شوند تعلق می‌گیرد.لازم به ذکر است یونسکو سوادآموزی بزرگسالان را اهرمی برای رسیدن به جامعه پایدار می‌داند.

ریشه کنی بیسوادی  نیازمند عزم ملی و حساس سازی تمام افراد و دستگاه ها می باشد به گفته این جامعه شناس، کشورهای توسعه یافته از دهه 70 مبارزه با بیسوادی را آغاز کردند و اکنون شاهد پیشرفت های چشمگیری در زمینه سلامت اجتماعی و روانی هستند. جامعه شناس و اسیب شناس اجتماعی حمید مقصودی بیان کرد: دولت ها می توانند با هزینه اندک از چالش های بزرگ تر که ممکن است در آینده گریبان آنها را بگیرد  پیشگیری کنند، کافی است امکان یادگیری معلومات و سواد پایه برای آحاد مردم فراهم شود.به امید انکه بی سوادی ریشه کن شده و امار خودکشی های بی رحمانه به حداقل برسد.

 

چرا جا مانده از جهان هستیم

سحر حاجی قادری مرحومی

اخیرا مرتبا این سوال به ذهن من خطور می کند که واقعاً علت و یا علل عقب ماندگی و فلاکت ما ایرانیان و آشفتگی روز افزون جامعه علیل ما چیست؟

چرا ایران جزو فاسدترین کشورهای دنیا است!؟

چرا ایرانیان جزو افسرده ترین مردم دنیا هستند؟!

چرا بیش از90% مهاجران و پناهندگان دنیا مسلمانان و از جمله آنها نخبه های ایرانی هستند که به آمریکا و اروپا (دیار کفار) پناه می برند؟!

چرا طبق نظر معاون استاندار تهران بیش از 90% جوانان ایرانی از اسلام روی گردان شده اند؟!

چرا با وجود منابع غنی ای که خداوند در اختیار ما قرار داده است فقر و فحشا و تن فروشی و حتی اخیرا خودکشی در سرزمین ما بیداد می کند؟!

و ده ها چرای دیگر….

و به عنوان یک معلم به این نتبجه رسیده ام که پنج عامل ذیل در فلاکت و بدبختی و عقب ماندگی ما ایرانیان موثر بوده اند:سیستم حکومتی و مدیریتی در ایران /  رژیم تعلیم و تربیتی ایران / سیستم گزینشی در ایران / بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوز در ایران / خود ایرانیان

سیستم حکومتی و مدیریتی در ایران متاسفانه سردمداران ایران غالبا دیکتاتورهای تمامیت خواهی بوده اند که نه بر مبنای آرا و خواست مردم بلکه بر مبنای “جهل و سادگی” و “فقر” و “ترس” مردم بر مسند قدرت نشسته اند. به همین دلیل هم هست که این حاکمان برای ماندگار کردن جهل و فقر و ترس در جوامع تحت سیطرهء خود از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند. آنان همواره برای نادان و جاهل بار آوردن مردم به سیستم های آموزشی ای روی آورده اند که همانطور که توضیح داده خواهد شد عملاً قدرت تفکر در سطوح بالاتر (از قبیل تفکر انتقادی) مردم را سلب می نمایند. برای فقیر نگه داشتن مردم هم از هیچ اختلاس و دزدی و غارت و خیانت و سیاستی از قبیل موشک پراکنی در شرایط حساس کنونی ابایی ندارند. و برای ایجاد ترس در مردم هم امور مدیریتی و گزینشی را به سپاه سلطه طلب خود می سپارند تا با تکیه بر شلاق و تفنگ و جو ارعاب و خفقان و اختناق حکومت خود را حفظ کنند و بدینوسیله خود را برای ابد به مردم تحمیل نمایند. شگفت آور اینکه این حاکمان مستبد همواره سعی دارند تا خود را نه تنها به مردم خود و جهان اسلام بلکه بر کل دنیا تحمیل نمایند چرا که در این توهم هستند که آنان مرکز ثقل کاینات و نمایندگان خداوند بر روی زمین هستند.همانطور که اخیراً شاهد بوده ایم، هزاران ایرانی در سوریه، عراق، لبنان، یمن و حتی در اثر جنگ تحمیلی در ایران کشته و مجروح و جانباز و یتیم و بیوه شده اند. در نتیجهء مستقیم این شرایط انواع بزه کاری و فساد و عقب ماندگی و فلاکت روز به روز در جامعه ما بیشتر و بیشتر می شود. این در حالی است که می شد با دیپلماسی هوشمند و فعال از این جنگ ها جلوگیری کرد اما متاسفانه طبیعت و خلق و خوی شاهی حاکمان ما این اجازه را به آنان نداد و نمی دهد. متاسفانه هرگاه افراد فرهیخته ای هم در جامعه ظهور می کنند آنها را در نطفه خفه کرده و مطرود و منزوی و مخفی می کنند و در فقر مطلق نگه می دارند و نهایتاً به صورت نامحسوس معدوم می کنند تا که مبادا باعث و بانی بیداری مردم و در نتیجه رهایی آنها از یوغ ستم و استبداد شوند. طبیعی است که نمی توان در چنین شرایطی رابطه ای بین این نوع حاکمان – که واقعاً در جوامع خود نقش خداوندی ظالم را ایفا می کنند! – و جوامع سرزنده، پویا، سالم، خلاق،شاد و دموکراتیک و متمدن متصور شد.

رژیم تعلیم و تربیتی ایران

همانطور که اشاره شد سیستم آموزشی فعلی ما نه ‌تنها به رشد و شکوفایی قوای فکری، از قبیل تفکر انتقادی و خلاقیت شهروندان، نمی‌انجامد بلکه مانع رشد آن‌ها هم می‌شود. اینجانب به عنوان یک دکترای آموزش به این نتیجه قطعی رسیده ام که این رژیم آموزشی به‌تدریج قدرت تفکر و خلاقیت فراگیران را تقلیل می‌دهد و در عمل از آنها موجوداتی رام و آرام و مطیع می‌سازد؛ موجوداتی که قادر به زندگی کردن مستقل به معنای واقعی نیستند و به راحتی استثمار می شوند چراکه قدرت تفکر و تحلیل و پردازشگری و انتخاب ندارند.یکی از نقاط ضعف بنیادین در رژیم آموزشی ما عدم پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی در محیط های آکادمیک از قبیل مدرسه و دانشگاه می باشد. علیرغم این باور مسیولان که “هر گونه ارایه مسائل سیاسی در محیط های آکادمیک برای نظام سم است،” این‌جانب تأکید دارم که شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند چرا که بر این باور هستم که خطرناک‌ترین نوع بی ‌سوادی، بی‌سوادی سیاسی است.

بی‌توجهی به سیاست و مسائل سیاسی است که به جوامع سرشار از ظلم، ستم، فساد، قتــل، غــارت، ریا و استبداد می‌انجامد و روزبه‌روز بر فساد صاحبان قدرت و بسته‌تر شدن جوامع تحت سیطرهء آن‌ها می‌افزاید. مهم‌تر این‌که دانش ‌آموزان و دانشجویان ما به ظاهر حق رأی دادن دارند و حاکمانی که آن‌ها و خانواده هایشان انتخاب می‌کنند نه ‌تنها سرنوشت خودشان بلکه سرنوشت «ما» و ملت را هم رقم خواهند زد. بنابراین تنها با «آگاه» کردن نسل فردا نسبت به مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و «سیاسی» در کلاس های درس است که قادر به توانمند کردن آن‌ها در جهت رهایی شان خواهیم بود.

سیستم گزینشی در ایرانب

ه نظر می رسد که شعار مسیولان گزینش افراد در جمهوری اسلامی ایران این است که “هر کاری بجز نقد حاکمیت بلا مانع است”. مسیولان گزینش فعلی به تنها چیزی که اهمیت می دهند ظاهر سازی و چاپلوسی و ریا کاری است و تنها چیزی که برای آنها اهمیت ندارد تخصص افراد است.

من خودم حتی شاهد بوده ام که افراد شراب خوار که البته در نماز جمعه هم شرکت می کردند هیئت‌علمی و حتی رییس دانشگاه دخترانه ‌در مرکز استان شدند.

و یا احمدی‌نژاد که هستی و نیستی ایرانیان را با همکاری قبیله‌اش غارت کرد در حال حاضر عضو “مجمع تشخیص مصلحت نظام” است! قسمت اعظم دزدی و فساد و اختلاس و ریا و غارت کنونی در کشور هم نتیجه چنین نگرشی در سیستم گزینشی جمهوری اسلامی می باشد. بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوز هیچ ‌کس نمی‌تواند نقش بی‌بدیل تحقیق و پژوهش را در تکامل و سعادت بشر کتمان کند. این واقعیت با نگاهی اجمالی به دنیای پیرامون ما قابل تائید است: رابطه معناداری بین توجه حاکمان و سیاستمداران به مقولهء تحقیق و پژوهش و سعادت و یا فلاکت مردمان تحت سیطره آن‌ها وجود دارد. معمولاً جوامعی که از نقش و اهمیت تحقیق و پژوهش غفلت کرده‌اند سرشار از ظلم، ستم، فساد، بزه‌کاری، غارت، ریا و استبداد وفلاکت وعقب‌ماندگی هستند در حالی ‌که جوامعی که به اهمیت تحقیق و پژوهش پی برده‌اند و در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده‌اند سرشار از صلح، صفا، صمیمیت و رشد و بالندگی و توسعه می‌باشند. بنابراین، تمرکز و سرمایه‌ گذاری در مقولهءتحقیق و پژوهش وجه تمایز دهنده جوامع متمدن از جوامع غیر متمدن می‌باشد. حتی این‌جانب بر این باور هستم که حکومت‌های تمامیت‌خواه و دیکتاتوری عمداً به تحقیق و پژوهش و علم و علمای واقعی اهمیت نمی‌دهند چرا که نتیجهء تحقیق و پژوهش و علم ‌اندوزیپیدایش مردمانی متمدن‌تر، خلاق‌تر، متفکرتر و منتقدتر می ‌باشند. و همه می‌دانیم که حکومت کردن بر چنین مردمانی توسط حاکمان نالایق بسیار دشوار و چالش آور است.

خود ایرانیان متاسفانه خود ایرانیان هم نقش بسزایی در فلاکت و بدبختی روز افزون خود دارند چرا که عملاً ثابت کرده اند که ساده ترین و ظلم پذیرترین مردم دنیا هستند. سیستم آموزشی که توسط حاکمان برای آنها طراحی شده است، بویژه در این مورد، نقش بسیار چشمگیری ایفا کرده است. واقعیت این است که به واسطهء همین سیستم های آموزشی به مردم عادی تلقین می شود که تمام فلاکت ها و بدبختی های آنها نتیجهء اراده و مشیت الهی است و نه نتیجهء سهل انگاری ها و بی کفایتی و چپاولگری مسیولان و حاکمان! بنابراین به مردم توصیه می کنند تا صبر و سکوت پیشه کنند و به توبه و نماز و روزه خود بپردازند و به رضای خداوند رضا دهند که این رمز خوشبختی و سعادت آنان است! و مردم ظلم و ستم و تبعیض و فساد و ریا و غارت و استبداد را می بینند و با تمام وجود حس می کنند اما جرأت اعتراض و انتقاد ندارند چرا که در این صورت در مقابل خداوند قد علم کرده و طغیان کرده اند! آنها هم که این جسارت را دارند و در برابر خداوند قد علم می کنند، آخوندها (نمایندگان خدا) آنها را، به روش های محسوس و نامحسوس، از هستی ساقط کرده و نهایتاً معدوم می کنند. اخیرا شنیدم که یکی از این آخوند های بزرگ گفته بود که کسانی که (از وضعیت کنونی) انتقاد می کنند “مورد عذاب الهی واقع می شوند”! این همانطور که اشاره شد یعنی اینکه به این باور رسیده اند که خود خداوند هستند چرا که این خود آنها هستند که منتقدین و ایجنت های بیدار سازی مردم را از هستی و نیستی ساقط و نهایتا معدوم می کنند.

نتیجه متاسفانه در شرایط و دنیای کنونی هم منازعات بین سران تمامیت خواه کشورهای اسلامی ادامه دارد و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفاسیر و دستخط های بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود در این منازعات دارند.

این قبیل مجادلات تقریباً از زمان ظهور اسلام تاکنون ادامه داشته، و امروز نیز از طریق سخنرانی ها، مقاله ها، جراید، مجلات و رسانه های الکترونیکی، اینترنت و جنگهای نیابتی که باعث و بانی کشته شدن و …. میلیونها انسان بوده است تداوم یافته است.

ختم کلام اینکه جامعه علیل، نارس و بحران ‌زدهء ما نتیجه مسئولیت دادن به افراد کوچک و سبک ‌مغز، غیرمتخصص و بی‌کفایت، تنگ‌نظر، ریاکار و چاپلوس و بله ‌قربان‌ گو و شیفتهء جاه و مقام و ریاست در طول دهه ‌های گذشته بوده و جز با طرد این افراد و رهبران شان و پذیرش افراد متخصص دلسوز طرد شده توسط این گروهک های تمامیت‌خواه راه به‌جایی نخواهیم برد.

موسسین و هیئت تحریریه:  

احمد حاجی قادری مرحومی

سحر حاجی قادری مرحومی

حلیمه حسن سوری

مصطفی حاجی قادری مرحومی

مدیر مسئول:

                احمد حاجی قادر مرحومی

سردبیر:

سحر حاجی قادری مرحومی

ویرایش، چاپ و انتشار

حلیمه حسن سوری

مصطفی حاجی قادری مرحومی

ارتباط و تماس با ما:

مدیر مسئول و سردبیر

Email:

Sanahajighaderi@gmail.com

ahmadhajighadermarhomi@gmail.com

 

Tel.:

0۰۴۹17624430633

0049152185557551

آدرس پستی:

Alte Rathausstraße 40a

Twist 49767

Deutschland

 

ارزش هر شماره یک یورو

یادآوری:

– نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.

– این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.

قدرت حق

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس پست الکترونیکی شما منتشر نمی‌شود.

EnglishGermanPersian