سرگذشت اوین؛ ریشه‌های هراس از نماد جنایت

چرا در آتش سوختن اوین چنین توجه ایران و جهان را برانگیخت؟ رابطه خاطره جمعی ایرانیان با اوین چیست؟ ایرج مصداقی، زندانی سیاسی دهه ۶۰ که ده سال از عمر خود را در زندان، از جمله در اوین گذرانده، در پی پاسخ به این پرسش‌هاست.پس از انتشار اولین اخبار و فیلم‌ها درباره آتش‌سوزی در زندان اوین که صدای تیراندازی و انفجار در آن‌ها به گوش می‌رسید، شهروندان بسیاری راهی خیابان‌های اطراف اوین شدند، به‌طوری که مسیرهای منتهی به این زندان بند آمد. پس از آن قطعی و اختلال شدید در دسترسی به اینترنت در محدوده زندان اوین و در شهر تهران، به نگرانی‌ها درباره وقایع زندان اوین افزود و گردهمایی‌ها در محل به تظاهرات انجامید. اینچنین، خبرهای مربوط به زندان اوین، در صدر اخبار رسانه‌های داخلی و خارجی قرار گرفت. دلیل یا دلایل این واکنش‌ها را در چه باید جست؟

برای پاسخگویی به این پرسش، لازم است بر تحول تصویر زندان اوین در خاطره جمعی مکث کنیم و از ورای آن به روشنی ببینیم چگونه این مکان به مثابه مشهورترین زندان سیاسی ایران یادآور تلخ‌ترین و دردناک‌ترین یادهای مردم است و پس بخش بزرگی از مردم رابطه عاطفی شدیدی با آن دارند.

زندان اوین از آغاز تا امروز

بنای اولیه اوین در زمان رضا‌شاه ساخته شده است. بخشی از اوین که امروزه بند ۳۲۵ یا بند ویژه روحانیت را تشکیل می‌دهد، پیش‌تر ساختمانی ویلایی بود با درخت‌هایی سر به فلک کشیده و حوضی در میان آن و این بخش ویلایی جز مدتی کوتاه به‌عنوان زندان استفاده نمی‌شد. در این مجموعه تنها حدود سی‌وشش سلول انفرادی (۳۱۱ و ۳۲۵) که بعدها ساخته شد و به دلیل رنگ دیوارها “سلول‌های سبز” لقب گرفته بود، به زندان اختصاص داشت.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این قسمت به “اوین قدیم” مشهور بود، اما زندان اوین به مفهوم امروزی آن، که تحت حکومت محمدرضاشاه در دهه ۵۰ خورشیدی ساخته شد، مرکب از بندهای ‌چهارگانه، ساختمان ۲۰۹، بهداری، آشپزخانه، ساختمان‌های اداری، سالن ‌ورزش، استخر سرپوشیده، سالن ‌تیراندازی، پمپ بنزین و… بود. در این دوران، بندهای چهارگانه و ۲۰۹ در کنار سلول‌های انفرادی ۳۱۱ و ۳۲۵، تنها محل نگهداری زندانیان سیاسی بود.

اعدام ۹ زندانی مجاهد و فدایی روی تپه‌های اوین در سال ۱۳۵۴ بر شهرت مخوف آن افزود.

از دیرباز، هم مردم و هم حاکمان می‌دانند که سرنوشت اوین و زندانیان آن با سرنوشت انقلاب ایران گره خورده است. در انقلاب ۵۷ نیز مردم با چشم‌هایی نگران اخبار مربوط به تحولات اوین را دنبال می‌کردند و شایعات پیرامون این زندان تا روزها و هفته‌های پس از فروپاشی نظام سلطنتی نیز ادامه داشت.

در دوران انقلاب باز شدن درهای زندان اوین نوید پایان دیکتاتوری را می‌داد، اما نظامی که از پی آن آمد این امید را یکسره ناامید کرد و یکی از مخوف‌ترین نظام‌های سیاسی قرن بیستم را در ایران حاکم کرد. جمهوری اسلامی نه تنها زندان اوین را بازگشود، بلکه ساختمانش را بر پایه برنامه‌های سرکوبگرانه‌اش توسعه بسیار داد.

در دهه ۶۰، علاوه بر ساختمان‌های پیشین، ساختمان اداری شمال اوین را با تغییراتی جزیی به دو مجموعه سه طبقه که محل نگهداری زندانیان سیاسی بود تبدیل کردند و آن را “آموزشگاه” نامیدند. بندهای هفت و هشت که محل درگیری روز گذشته بوده، در همین ساختمان واقع هستند.

به‌علاوه با بیگاری از زندانیان نوجوان و “توابان” زندان و کارگرانی که از فیلترهای مختلف عبور داده می‌شدند، مجموعه‌ای چهار طبقه در شمال اوین ساختند که متشکل از سلول‌های انفرادی بود و آن را “آسایشگاه” نامیدند و در هر یک از بندها و اتاق‌ها و سلول‌ها چندین برابر ظرفیت زندانی جای دادند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

افزون بر این، سالن ورزش و استخر سرپوشیده مورد استفاده کارکنان زندان و ساواک را به حسینیه و کارگاه خیاطی زندان تبدیل کردند. بر اساس اخبار رسمی اعلام‌شده، کارگاه خیاطی اوین یکی از محل‌هایی است که در آتش‌سوزی شب گذشته از بین رفته است.

به جز این‌ها، حکومتگران ساختمان آشپزخانه و سالن ملاقات زندان اوین را نیز گسترش دادند و جلوی ساختمان‌های آسایشگاه و آموزشگاه که عمود بر هم واقع شده‌اند، استخر اوین را بنا کردند. در سال‌های اخیر یک ساختمان آموزشی،‌آتش‌نشانی و ساختمان‌های اداری جدیدی نیز به مجموعه زندان افزوده شده است.

اوین، ویترین جنایات رژیم

در دهه ۶۰ ساختمان دادستانی اوین و زیرزمین ۲۰۹ شکنجه‌گاه انقلابیون ایران بود. ده‌ها هزار تن در این دو محل به بی‌رحمانه‌ترین شکل تحت شکنجه‌های جسمی و روانی قرار گرفتند. در سال‌های ۶۰ و ۶۱ ، تپه‌‌های اوین محل تیرباران هزاران زندانی سیاسی بود که نام بسیاری‌از آن‌ها در روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون انتشار می‌یافت.

بخشی از این تپه‌ها که محل اعدام زندانیان سیاسی بود، در شهریور ۶۱ به دستور لاجوردی به باغچه تبدیل شد. برای این کار نوجوانانی که در “جهاد اوین” کار می‌کردند به محل برده شدند. چند روز طول کشید تا کفش‌ها و دمپایی‌های خشک‌‌شده اعدامی‌ها را که روی هم تلنبار شده بود، بار کمپرسی کردند.

با آن که مدتی بود که در آن محل اعدامی صورت نمی‌گرفت، اما خاکش همچنان خون‌آلود بود و خیس. به دستور لاجوردی به عمق ۳۰ سانتی‌متر، زمین کنده شد و خاک خونی آن کنار دیوار جای دمپایی‌ها ریخته شد تا خشک و سپس سرند شوند. بدین ترتیب قتلگاه زندانیان سیاسی را کرت‌بندی کرده و در آن گل و گیاه و صیفی‌جات کاشتند.

علی‌رغم تغییرات ایجادشده ، محل اعدام‌ها هنوز در تپه‌های اوین قرار داشت. جاده اوین دایره‌وار از پشت بندها به سمت بالا می‌رود؛ جایی که یک بیشه کوچک است و یک ویلای سه اتاقه. بالاتر که می‌رویم یک دیوار بتونی بزرگ کشیده شده که از بیرون زندان دیده می‌شود. این دیوار بتونی بین دو تپه است. آنجا یک تونل بزرگ قرار دارد با دری کشویی. گفته می‌شود زاغه مهمات اوین آنجا است.

سمت چپ پایین این زاغه، سالن تمرین تیراندازی است‌. اعدام های بعدی جلوی این سالن انجام می‌شد. جنازه‌ها را روزها در آن‌جا رها می‌کردند تا خون بدنشان برود. این امر موجب شده بود که گربه‌های بهداری اوین به جسد‌ها حمله‌ور شوند تا جایی که بیم هاری آن‌ها می‌رفت.

نصیر نصیری، شاعری که یک دهه از عمر خود را در زندان‌های اوین و قزلحصار و گوهردشت گذراند، تپه‌های اوین و دهلیز‌های شکنجه و مرگ آن در سال‌های اولیه دهه ۶۰ را در شعر “دهکده اوین” به تصویر کشیده است:

«دلم، دهکده مه گرفته‌ای‌ست/ ایستاده بر ستیغ کوه/ به زیر باران و برف دی/ در دهلیزها، این طبالان عاشقند/ که در کمین زمستان و شبند/ و در دامنه، آن چه می‌بینی/ باغ شقایق نیست/ آنان پلنگان خسته‌اند/ که به خواب سرخ خفته‌اند/ بی کفن و دفن/ آه، ای سیل سرخ و برف بهمنی/ پس کی مرا به دامنه می‌بری/ تا بخوابم کنار یار/ هم چون شقایقی، میان باد/ بی کفن و دفن…»

ریشه‌های هراس و نگرانی در حافظه جمعی

در متن شرایطی که بدان اشاره کردم، حافظه جمعی مردم به روشنی رویدادهای خونباری را ثبت کرده است. هولناک‌ترین آن کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ است. روز پنجم مردادماه ۱۳۶۷ یادداشتی بر روی در زندان اوین خبر داد که ملاقات زندانیان تا اطلاع ثانوی تعطیل است. قتل دسته‌جمعی زندانیان آن روز در اوین آغاز شد و سپس در زندان‌های سراسر کشور ادامه یافت.

در تابستان ۶۷ ابتدا پارکینگ مقابل ساختمان دادستانی اوین و سپس زیر زمین ۲۰۹ تبدیل به قتلگاه زندانیان سیاسی شد و حدود هزار زندانی به بی‌رحمانه‌ترین شکل در این دو محل به دار آویخته شدند. بعدها مقامات قضایی و امنیتی نظام اسلامی مدعی شدند که زندانیان در صدد شورش و تسخیر زندان بوده‌اند.

امروز، افکار عمومی از خود می‌پرسد که آیا طرح موضوع شورش و تلاش زندانیان برای فرار، چنان‌که در زندان لاکان رشت رخ داد، بهانه‌نظام برای حمله به زندان و قتل زندانیان نیست؟

خبرگزاری امنیتی فارس در پی شنیده شدن صدای انفجارهای مختلف در زندان اوین، در اولین گزارش خود خبر داد که تعدادی از زندانیان در اثر انفجار مین‌های کاشته‌شده در تپه‌های اوین زخمی شده‌اند. در اخبار ضد‌ونقیضی که رسانه‌های نظام اسلامی انتشار می‌‌دهند، این خبر نیز تکذیب شد.

یادآوری‌این نکته بی‌فایده نیست که اوین از شمال و غرب با تپه‌ها و کوه‌های بلند محصور شده است. حاج‌امیری، مسئول انتظامات اوین که در جوخه‌های اعدام نیز حضوری فعال داشت، در سال‌های اولیه دهه ۶۰ یک پایش روی مین‌های کنار دیوار زندان رفت و قطع شد. در سال ۶۹ نیز همین اتفاق برای دو سرباز وظیفه افتاد. بعید به نظر می‌رسد در رویداد شب گذشته چنین اتفاقی برای زندانیان افتاده باشد.

ساختمان کارگاه اوین و همچنین بندهای ۷ و ۸ که در تصویر بالا دیده می‌شوند، فاصله نسبتاً زیادی تا محل مین‌گذاری‌شده دارند. زندانیان پس از خارج شدن از بند ۷ و ۸ و کارگاه زندان می‌توانند خود را به درکه و اوین برسانند و نیازی نیست که به سمت غرب و یا شمال فرار کنند.

دیری نخواهد پایید که چند و چون آنچه رخ داده روشن می‌شود، اما فارغ از این که چه اتفاقی در کدام بند و در ارتباط با کدام دسته از زندانیان اوین افتاده است، افکار عمومی زندان اوین را اصلی‌ترین محل حبس و شکنجه زندانیان سیاسی می‌داند و واکنش مردم به آن، بیانگر قوت پیوند عاطفی مردم ایران با زندانیان سیاسی است. دور نیست که آن‌ها را در آغوش مردم ببینیم.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

EnglishGermanPersian