ایوان کلیما با نام اصلی ایوان کائودرس در پراگ متولد شد. او و خانواده یهودیاش در جنگ جهانی دوم به گتوی ترزینشتات منتقل شدند و برخلاف احتمال غالب همگی زنده ماندند. این تجربه به شکلگیری نگاه اخلاقی و جهان داستانی او انجامید.
امید به کمونیسم و گسست از حزب
پس از روی کار آمدن کمونیستها در ۱۹۴۸، کلیما همراه با جمعی از نویسندگان مستعد (از جمله میلان کوندرا، پاول کوهوت و لودویک واتسولیک) با امیدهای اجتماعی به کمونیسم گرایش یافت. او در ۱۹۵۳ به حزب پیوست (در همان سال پدرش به دلایل سیاسی زندانی شد). کلیما در ۱۹۶۷ پس از انتقاد علنی از حکومت در نشست نویسندگان از حزب اخراج شد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
پس از و پایان “بهار پراگ”، آثار کلیما در داخل کشور ممنوع شد. او پس از دوره تدریس در دانشگاه میشیگان در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۰ به جریان مخالفان پیوست و کتابهایش در داخل تنها به صورت زیرزمینی منتشر میشد. رمان “قاضی در محاکمه” وضعیت فرد در برابر ماشین دولت تمامیتخواه را روایت میکند و به پرسشهای اخلاقی درباره حق جامعه در سلب حیات میپردازد.
برخلاف بسیاری از مخالفان، کلیما به دلیل پشتیبانی نویسندگانی مانند فیلیپ راث ناچار به مشاغل فرودست برای گذران زندگی نشد. راث در دهه ۱۹۷۰ با سفرهای مکرر به چکسلواکی به کلیما، کوندرا و دیگر نویسندگان ممنوعالقلم کمک کرد و انتشار آثار آنان را در ایالات متحده پی گرفت.
پس از انقلاب مخملی و آثار شاخص
با انقلاب مخملی ۱۹۸۹ و پایان حاکمیت کمونیستی، کلیما تماموقت به نوشتن بازگشت. از آثار شناختهشده او میتوان به “قاضی در محاکمه”، “عشق و آشغال”، “پیشههای طلایی من” و “روح پراگ و جستارهای دیگر” اشاره کرد. در ادبیات کودک نیز فعال بود (از جمله نگارش فیلمنامه چند قسمت از مجموعه محبوب موشکور کوچک).
واتسلاو هاول در سال ۲۰۰۲ نشان «خدمت برجسته به جمهوری چک» را به کلیما اهدا کرد. همان سال جایزه معتبر فرانتس کافکا نیز به او تعلق گرفت.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
کلیما در خاطرات دو جلدی “قرن دیوانه من” در سال ۲۰۱۰ درباره ایدئولوژیهای تمامیتخواه نوشت و تأکید کرد که این ایدئولوژیها در دل کشورهایی با “سنت فرهنگی غنی” نیز به ارتکاب جنایتهای بزرگ انجامیدهاند. میراث او ترکیبی از تجربه اردوگاه، ممنوعیت و بازگشت به نوشتن است.