کودتای ۲۸ مرداد به روایت شعبان جعفری

در براندازی دولت قانونی دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۳۲ نظامیان طرفدار شاه، روحانیون و لمپن‌ها نقش اساسی داشتند. شعبان جعفری یکی از این افراد، در کتابی از هما سرشار از نقش خود می‌گوید. نگاه اسد سیف، منتقد ادبی، به این کتاب.در تاریخ هر کشوری رویدادهایی یافت می‌شوند که تأثیر آنها بر هستی اجتماعی مردم زدودنی نیست و تاریخ‌هایی هستند که بلافاصله آن رویدادها را به ذهن متبادر می‌کنند؛ از آن جمله است تاریخ ۲۸ مرداد و نیز رویداد کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ در ایران.

کودتای ۲۸ مرداد را که در تاریخ‌نویسی شاهنشاهی از آن به عنوان “قیام ملی” نام برده می‌شود، سازمان “سیا”ی آمریکا با همکاری “اینتلجنت‌سرویس” انگلستان به اتفاق پیش بردند. بخشی از اسناد و هم‌چنین هزینه آن را سرانجام هر دو کشور پس از سی سال منتشر کردند. سران هر دو کشور بارها به دخالت و نقش‌آفرینی خویش در کودتا اعتراف کرده‌اند، بی‌آن‌که به شکل رسمی از مردم ایران عذرخواهی کنند.

آمریکا و انگلیس هزینه کودتا را تا یک میلیون دلار اعلام داشته‌اند که در اختیار روحانیون، بخشی از ارتش و لمپن‌های چماقدار قرار داده شده است. آنان ابتدا شاه را از کشور خارج کردند، در پی یک کودتای ناموفق در ۲۵ مرداد، سرانجام در ۲۸ مرداد موفق شدند به عمر دولت قانونی دکتر مصدق پایان داده، سرلشگر زاهدی را نخست‌وزیر گردانند. پس از آن شاه پیروزمندانه از ایتالیا به ایران بازگشت و با حمایت همه‌جانبه آمریکا و انگلیس دوباره بر تخت سلطنت نشست.

در پی کودتا محمد مصدق بازداشت شد. دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه، دستگیر و سپس اعدام شد. هزاران نفر از مخالفان به بند گرفتار آمدند. چهارده نفر زیر شکنجه کشته شدند. چهل نفر از اعضای عالی‌رتبه حزب توده اعدام شدند و بیش از سه هزار نفر در زندان ماندند. (آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب) سانسور و خفقان حاصل از کودتا جامعه را به سکوتی مرگبار و هراسی عمیق کشاند که تأثیر آن را بر هنر و ادبیات نیز می‌توان بازیافت.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

از کودتا و پیامدهای آن زیاد نوشته‌اند و طبیعی‌ست با انتشار اسنادی نو هم‌چنان نوشته شوند. انتشار خاطرات کسانی که در این ماجرا نقش‌آفرین بودند، ارزشی تاریخی دارد. خاطرات شعبان جعفری که نقشی مستقیم در کودتا داشت، در این راستا بسی ارزشمند است.

هما سرشار در کتاب “شعبان جعفری” با او به صحبت نشسته و خاطرات او را از رویدادهای تاریخی مکتوب کرده است. ارزش این کتاب در این است که برای نخستین بار سرکرده‌ای از “چماقداران” لب به سخن می‌گشاید و حوادث را آن‌سان نقل می‌کند که خود مجری آن بوده است.

شعبان جعفری فرزند چهاردهم خانواده است. پدرش «از اون لوطیا و مشتیای محل بود». از نخستین روزی که به مدرسه رفت، به علت بی‌بندوباری و بی‌ملاحظگی نام “شعبان بی‌مخ” بر او نهادند. این لقب تا آخر عمر بر او ماند. می‌گوید: «… می‌رفتم شهردارو ببینم، مثلاً سکرترش می‌گفت: فردا بیا، پس‌فردا بیا… ولی من در اتاق شهردارو بازمی‌کردم و یهو می‌رفتم تو. بعد اینا می‌گفتن مخ نداره… حالاشم هر جا خبری میشه مخ مارو می‌کشن جلو…».

او بیش از چهار کلاس درس نمی‌خواند. زد و خورد بزرگ‌ترین سرگرمی‌اش می‌شود و در پانزده‌سالگی به زندان می‌افتد. بیشتر دوستانش در چاقوکشی‌ها کشته می‌شوند. دو سال خدمت سربازی‌اش چهار سال طول می‌کشد: «ما همیشه یک پتو گذاشته بودیم پیش ننه خدابیامرزمون، همیشه تا می‌گفتیم، ننه پتوی ما را بده، می‌فهمید. پتو را می‌داد و می‌گفت: بازم داری میری زندان ننه؟»

شعبان جعفری می‌گوید: «هیچ‌وقت سیاسی نبودم… اصلاً نمیدونستم شاه چیه، مصدق چیه، داستان چیه…». با این همه همیشه در خدمت سیاست بود. نشست‌ها را به‌هم می‌زد، به دفاتر روزنامه‌ها یورش می‌برد، آدم‌ها را “مشت‌ومال” داده و هر جا که لازم می‌شد، “گردگیری” می‌کرد: «خلاصه ما اونجا اونارو یه‌خرده با بچه‌ها زیر و رو کردیم. البته من خودم فرمون می‌دادم جلو نمی‌رفتم».

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

شعبان جعفری در بیرون و درون زندان نیز همه‌کاره است. اوست که تصمیم می‌گیرد و افسران و مسئولان از او حرف‌شنوی دارند. لشکر او در یورش‌های خویش حتی می‌کشد و آدم می‌رباید. اگر چه به زمان کودتا در زندان است، ولی پیش از کودتا سرلشگر زاهدی به دیدارش می‌رود، از رویش می‌بوسد و می‌گوید: «هنوز ما خیلی باهات کار داریم».

شعبان جعفری در کنار ارتش، بازوی قدرتمند کودتاست. او از زندان بر کارها نظارت دارد و به فرمان او در روز ۲۸ مرداد گروه‌های لمپن‌ها چماق در یک دست و عکس شاه در دست دیگر، در پناه نیروهای نظامی کودتا، با شعار “زنده باد شاه” و “مرگ بر مصدق” در خیابان‌ها به راه می‌افتند تا بزنند و بکوبند و بشکنند.

صبح روز ۲۸ مرداد آژدان‌قزی، از سازماندهندگان فواحش تهران، در زندان به دیدارش می‌رود: «بر و بچه‌ها دارند شروع می‌کنن. یه پیغومی میغومی برای بچه‌ها بده تا من برم باهاشون صحبت کنم… خلاصه یه چیزی جور کردیم و گفتیم بره». او همین روز از زندان آزاد می‌شود و به دستور زاهدی، رهبر کودتا، تا “فردا صبحش در شهر شلوغ” می‌کند: «ما همش تو ماشین سوار بودیم و یه عکس شاه رو گذاشته بودیم رو شیشه و داد می‌زدیم».

فردای پیروزی کودتا شاه به کشور بازمی‌گردد. شعبان جعفری نیز به عنوان منجی تاج و تخت به “تاج‌بخش” ملقب می‌گردد. به پاس خدماتش رئیس “ورزش باستانی کشور” می‌شود و باشگاه جعفری را تأسیس می‌کند که سال‌ها نقش بسیج‌گر نمایش‌های شاه‌دوستی را در جشن‌های شاهنشاهی برعهده دارد. او ارتشی از لمپن‌ها و ولگردان دارد که «اگه یه وقت اعلیحضرت می‌خواستن بیان می‌تونستم تا پنج‌هزار نفر خبر کنم بیان و برن تو خط سیر…». در همین ایام حقوق‌بگیر شهربانی نیز می‌شود.

چند ماه پس از کودتا در نهم اسفند، شاه با شرکت در “جشن باشکوه جنوب شهر” که در آن سران ارتش، نمایندگان مجلس سنا و شورای ملی و رجال مملکتی حضور داشتند، از طیب حاج‌رضایی و شعبان جعفری به عنوان “قهرمانان محلات پایتخت” قدردانی می‌کند.

شاه در سپاس از روحانیون که نقشی فعال در بسیج مردم داشتند، پس از کودتا برای بقعه امام حسین، حضرت زینب و حضرت مسلم ضریح می‌سازد و در هیأت ۲۵ نفره‌ای که از ایران حرکت می‌کنند و بیشتر از سران ارتش هستند، شعبان جعفری نیز دیده می‌شود. از این پس در تمامی عزاداری‌های “خامس آل عبا” نام شعبان جعفری در کنار آیت‌الله کاشانی، فلسفی واعظ و دیگر سران مملکت به چشم می‌خورد.

او خود از صحنه‌گردان‌های چنین مجالسی می‌شود: «حسب‌الامر مطاع مبارک ملکوکانه مقرر است، طبق معمول سال‌های قبل مبلغ سی‌هزار ریال برای مراسم روضه‌خوانی ایام عاشورا که توسط شعبان جعفری در تکیه و باغ خانه انجام می‌گیرد، در وجه مشارالیه پرداخت گردد». در این مراسم مقامات کشوری و لشکری همیشه حضور داشتند.

شعبان جعفری پس از کودتا برای خود دولتی در دولت دارد. دفتری در تهران دارد که در آن کار روزانه خویش را پیش می‌برد: «…از اینور و آنور می‌اومدن، مثلاً از پهلوی و تبریز و اینا. یکی دیپلمش دستشه می‌خواست بره سر کار، یکی مثلاً نمره کم داشت از مدرسه. یکی فلان گرفتاری رو داشت. خلاصه کارشو راه می‌انداختم… من یه جوری بودم که هر کسی کاری داشت میومد سراغ من. مثلاً می‌رفت دادگستری می‌دید نمیشه، می‌اومد پیش من. یکی ملاقات می‌خواست می‌اومد پیش من، اون یکی بیکار بود میومد…». او دیگر احتیاج مالی نیز ندارد. آن‌قدر دارد که می‌گوید: «دور و وریامونم سیراب می‌کردم».

شعبان جعفری تا پیش از کودتا پایگاهی مستحکم در سیاست ندارد. چشم و گوش بسته، گاه طرفدار مصدق است، گاه طرفدار آیت‌الله کاشانی. در پی کودتا اما با تمام وجود به خدمت شاه و قدرت او درمی‌آید و هم‌او تا انقلاب پشتیبانش می‌ماند. شاه نیز قدر او می‌داند. در تمامی مراسم رسمی که او حضور دارد، تنها فردی‌ست که لباس رسمی بر تن نکرده است. شاه هوشمندانه توانست لمپنیسم را به نفع خویش مهار کرده، سازماندهی کند.

پدیده شعبان جعفری تنها در نقش او در سیاست روز خلاصه نمی‌شود. در او می‌توان نمادی از گروهی را یافت که از زمان صفویه همیشه در کنار قدرت حضوری تأثیرگذار در جامعه داشته‌اند. در همین رابطه است که گاه تحصیل‌کرده‌ها و روشنفکران جامعه نیز به قدردانی از آنان روی می‌آورند. برای نمونه، در خاطرات جعفری می‌توان گزارش از جلساتی را خواند که در آن‌ها افرادی چون مهدی بازرگان، یدالله سحابی، الهیار صالح، غلامحسین صدیقی، داریوش فروهر، دکتر فاطمی و ده‌ها تن دیگر حضور دارند و برخی حتی مجیز او می‌گویند.

در پدیده جعفری می‌توان نقش مذهب را در بسیج چماقداران و لمپن‌ها بررسید، خصلت‌های آنان را بازشناخت و چگونگی استفاده از آنان را در حفظ قدرت دید. اگر دیگران را با پول و منصب می‌توان فریفت، لمپن به چلوکباب و سیرابی و “یک پنج‌سیری” راضی‌ست. این خود می‌تواند نمونه‌ای باشد در این‌که سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس تا چه اندازه حساب‌شده کار خویش را برای کودتا آغاز کرده و بر حضور تاریخ‌ساز این قشر حساب کرده بودند. آنان آگاهانه در کنار ارتش، به نقش روحانیون و لمپن‌ها اصرار داشتند و آن‌ها را به خدمت گرفتند.

در پدیده شعبان جعفری می‌توان نفرت این قشر را از علم و دانش و آگاهی نیز بازیافت. جعفری خود علت انقلاب را تحصیل‌کرده‌هایی می‌داند که پیرامون شاه گرد آمده بودند. آنان بودند که کشور را به این روز انداختند: «از وضع مملکت هیچ‌کس راضی نبود… شاه خودش خوب بود، دور و وری‌هایش بد بودند». او فکر می‌کند که اگر در امور کشور با او مشورت می‌شد، مملکت به این روز نمی‌افتاد.

خاطرات شعبان جعفری اثری‌ست ارزشمند و تاریخی که نه تنها به کار تاریخ می‌آید، می‌تواند سندی معتبر نیز باشد از نقش چماقداران و لمپن‌ها در هستی اجتماعی ایران. این کتاب را نشر ناب در آمریکا منتشر کرده است.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

EnglishGermanPersian