این خبرگزاری با تاکید بر اینکه «فرزندان کاظم صدیقی به اتهامات اقتصادی بازداشت شدهاند»، نوشته است: «گویا روند برخورد با فساد پس از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در جمع استانداران و هشدار به کارگزاران نظام و نزدیکانشان نسبت به فعالیتهای اقتصادی و تاکید بر مقابله با فساد سرعت گرفته است.»
یک نماینده مجلس خامنه ای هم در واکنش به دستگیری پسران امام جمعه موقت تهران خطاب به ایشان نوشت: «یا از عملکرد فرزندانتان اعلام برائت کنید یا از امامت جمعه تهران استعفا دهید.»
کاظم صدیقی یکی از وفادارترین و مطیعترین چهرههای حکومتی در قبال رأس هرم جمهوری اسلامی و خامنهای است. او مدتی پیش برای نشان دادن این اطاعت گفته بود که در زمان غیبت امام زمان، ولی فقیه “سرپرست ما” است.
سایت عصر ایران در این باره نوشت: دو پسر کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، مشاور عالی رئیس قوه قضائیه، رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر، رئیس پیشین دادگاه انتظامی قضات و تولیت حوزه علمیه امام خمینی در ازگل تهران، دستگیر شدند.
در خبر دستگیری، جزئیاتی از اتهامات این دو آقازاده منتشر نشده جز این که اعلام شده اتهام شان “تخلفات و زدوبندهای مختلف” بوده است. بدیهی است که فرزندان مسوولان، اگر وارد زد و بندهای مختلف شوند، به اعتبار پدر -یا مادر-شان است که مسوولیتی در نظام دارند؛ هر چه مسوولیت و شهرت بیشتر، امکان لابیگری و زد و بند و کثافتکاری بیشتر.
پدران این ها نیز نمی توانند شانه خالی کنند و بگویند اعمال فرزندان ربطی به ما ندارد چرا که خودشان بهتر از همه می دانند که اگر جیب و شکم آقازاده هایشان روز به روز پُرتر و فربه تر می شود، به خاطر این است که از اعتبار سیاسی و شغلی آنان هزینه می کنند و الا اغلب آنان، عُرضه چراندن دو بز را هم ندارند چه رسد به این که ارقام میلیاردی جابجا کنند، زندگی های لاکچری داشته باشند، در پرونده ها اعمال نفوذ نمایند و با مسوولان رده های مختلف، جلسه های محرمانه بگذارند.
گاهی سبک زندگی شخصی و باورهای فرزند یک مسوول، کاملاً از پدر جداست. مثلاً داشته ایم روحانی بلندپایه ای که فرزندش خواننده بود و بدون این که رانتی از پدر ببرد، راهش را از او جداکرده بود. این قبیل موارد پدر می تواند بگوید آنچه پسرم یا دخترم در زندگی شخصی اش می کند، ربطی به من ندارد ولی وقتی فرزندی، بیخ ریش پدرش و زیر سایه او و به اعتبار جایگاهش کاسبی می کند، اگر پدر بگوید ربطی به من ندارد، جوابش به صراحت، یک کلام است: غلط می کنی!
در فقره پسران کاظم صدیقی هم، این دو هر چه دارند، از جایگاه سیاسی و قضایی پدرشان دارند. مگر در همان پرونده باغ ازگل، اسم دو پسر جناب صدیقی به عنوان مالکان باغ هزار میلیارد تومانی ثبت نشده بود؟ اگر پدر آنان صاحب جایگاه حکومتی نبود، مگر در خواب هم می دیدند که روزی نیمی از یک باغ هزار میلیارد تومانی به اسم شان سند بخورد؟
ولایت فقیه در لبه پرتگاه
سخنان اخیر احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد و از وفادارترین عناصر حکومتی به شخص خامنهای، دربردارنده اعترافی بیسابقه به شکنندگی و بحران ساختاری در نظام ولایت فقیه است. وی در خطبههای نماز جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ گفت:
«اگر یک کاری کنند ایمان را از مردم بگیرند، این گره باز بشه… آنوقت خیلی ساده میشه این انقلاب رو از پا درآورد و خیلی آسان میشه این نظام رو ساقط کرد».
این جمله که در ظاهر هشداری به مخاطبان حکومتی است، در عمق خود حاکی از اعتراف به بحران مشروعیت و شکنندگی قدرت ولایت فقیه در برابر اعتراضات مردمی است.
علمالهدی، همانند سایر سردمداران حکومتی، بقای نظام را به ولایت فقیه و اصل ضدایرانی ناشی از آن مشروط میکند. در حکومت های مدرن، مشروعیت سیاسی از طریق نهادهای انتخابی، پاسخگویی، و کارآمدی تعریف میشود، نه از طریق اتصال ایمانی به یک رهبر مذهبی. اما علمالهدی با صراحت بیان میکند که اگر ایمان مردم نسبت به خامنهای سست شود، «انقلاب [بخوانید فاشیسم اسلامی] به یک ساعت سقوط میکند».
این سخن نه فقط یک فرض، بلکه اعترافی به ورشکستگی و تهکشیدگی یک حکومت مذهبی است؛ این یعنی فروپاشی ایدئولوژیکی نظام در میان اقشار مختلف جامعه.
اظهارات علمالهدی، همچون سایر مقامهای حکومتی، نه فقط هشداری به کارگزارن نظام، بلکه فاشکننده هراس عمیق در درون ساختار ولایت فقیه است؛ ترسی که دیگر نمیتوان آن را با دشمنتراشی کتمان کرد. واقعیت جامعه ایران امروز آن است که نظام ولایت فقیه در مواجهه با جامعهای پویا در حال عقبنشینی و شکست است.
«گرهای» که علمالهدی از آن سخن میگوید، دیرزمانیست که در ذهن مردم باز شده است. تنها مسألهای که باقی مانده، روز و ساعت موعود و عبور از نقطهعطف تاریخیست که بهگفته خودش، نظام را «در یک ساعت» ساقط خواهد کرد.