نشنال اینترست با انتشار یادداشتی در این باره نوشت: جغرافیای بگرام خود به تنهایی اهمیت آن را توضیح میدهد. این پایگاه حدود ۱۰۰۰ مایل با تهران فاصله دارد، تنها ۴۰۰ مایل تا استان ناآرام سینکیانگ چین و همچنین کمتر از ۸۰۰ مایل تا بندر «گوادر» پاکستان که نقطهای کلیدی در طرح راه ابریشم چین محسوب میشود.
به نوشته این نشریه از این نقطه استراتژیک، واشنگتن میتواند موقعیت ویژهای در داخل خشکی به دست آورد تا نه تنها تحرکات نظامی بازیگران پیرامون این منطقه را زیرنظر بگیرد، بلکه در صورت لزوم با نفوذ اقتصادی و امنیتی فزاینده چین مقابله کند. به گفته تحلیلگران، اما به نظر میرسد ترامپ، با تلاش برای بازگشت به بگرام، پیامی روشن ارسال میکند و آن اینکه افغانستان دیگر تنها بخشی از استراتژی ضدتروریسم امریکا نیست، بلکه به عرصه اصلی رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده است. در ادامه گزارش این نشریه درباره تاریخچه بگرام نیز آمده است: ارزش استراتژیک این پایگاه بیش از سایر پایگاههای امریکا برجسته شده است.
این پایگاه که در دهه ۱۹۵۰ ساخته شد، در جریان جنگ شوروی و افغانستان در دهه ۱۹۸۰، به عنوان مرکز اصلی عملیاتهای شوروی عمل میکرد. پس از مداخله امریکا در سال ۲۰۰۱، بگرام شاهد توسعه چشمگیری بود. به واسطه احداث دو باند فرود طولانی، آشیانههای مستحکم، مراکز گسترده لجستیکی و سامانههای پیشرفته نظارتی، این پایگاه به یکی از توانمندترین پایگاههای هوایی خارج از خاک اصلی ایالات متحده تبدیل شد. برخلاف پایگاههای نظامی امریکا در خلیج فارس که بهشدت تحت تاثیر سیاستهای کشور میزبان هستند، بگرام، اما امنیت و استقلال بیشتری را برای نیروهای امریکایی فراهم میکند. از طرفی موقعیت این پایگاه در قلب آسیا، واشنگتن را قادر میسازد تا حوزههای حیاتی موردنظرش از جمله، چین، روسیه و ایران را مستقیما رصد کند.
از نگاه ترامپ، بازپسگیری بگرام به معنای بازگرداندن نفوذ و سلطه امریکا در منطقهای است که به عقیده او در حال حرکت به سمت مدار چین است. این روایت همچنین یک ابزار قدرتمند سیاسی است و آن بازگرداندن آنچه بایدن از دست داده، بازسازی قدرت و نمایش اراده امریکا در دورهای که او آن را دورهای از ضعف و کاهش تاثیر میبیند. اما در حالی که ترامپ از بازپسگیری بگرام سخن میگوید، به نظر میرسد چین پیشتر وارد عمل شده است. به نوشته این نشریه، پس از خروج امریکا در ۲۰۲۱، پکن زمان زیادی تلف نکرد و نفوذ خود را در افغانستان گسترش داد و در سال ۲۰۲۳ نخستین کشوری بود که طالبان را به رسمیت شناخت.
ناظران معتقدند خیز ترامپ برای بازپسگیری بگرام یک ریسک بزرگ است. این اقدام نشان میدهد که ایالاتمتحده میخواهد در بازی اوراسیا باقی بماند، حتی در شرایطی که رقبای آن هماهنگ شدهاند تا واشنگتن را کنار بگذارند. برای ایران، این اقدام یک جبهه شرقی جدید ایجاد کرده و استراتژی امنیتیاش را بازبینی میکند. برای چین، مسیرهای تجاری حیاتی و پروژههای استراتژیک تهدید میشوند. برای روسیه نیز بازگشت امریکا به این منطقه که مسکو آن را حیاط خلوت خود میداند، یک پایگاه نامطلوب به حساب میآید، بهویژه که اکنون مسکو از طریق به رسمیت شناختن طالبان، خود را مدیریتکننده منطقه معرفی میکند. هند نیز با دقت نظارهگر خواهد بود تا منافع خود را حفظ کند، بدون آنکه طرفی را از دست بدهد.
واکنش رژیم تهران نسبت به بازگشت امریکا به بگرام
تا پیش از سال ۲۰۲۱، تهران عمدتا ماموریت امریکا در بگرام را در چارچوب مبارزه با تروریسم و ساختارسازی در افغانستان میدید، نه به عنوان سکویی برای رقابت با دیگران. امروز، اما به گفته ناظران حضور دوباره امریکا در بگرام در فضایی متفاوت محقق میشود؛ فضایی که با تنشهای میان واشنگتن و تهران و همکاری نزدیکتر امریکا با اسراییل تعریف شده است. فعال شدن بگرام امکان رصد فعل و انفعالهای ایران را برای امریکا فراهم میکند. به نوشته نشنال اینترست، حضور امریکا در بگرام همچنین میتواند دینامیک تنشهای احتمالی در آینده را فعال کند، چراکه این پایگاه به واشنگتن امکان جمعآوری اطلاعات، اجرای عملیات ویژه و فعالیتهای سایبری مستقل از پایگاههای خلیج فارس را میدهد؛ پایگاههایی که ممکن است از نظر سیاسی محدود یا در معرض تهدیدات موشکی باشند.