از جمله برایان هوک (نماینده ویژه سابق آمریکا در امور ایران) در این جلسه اظهار داشت که عملیات اخیر، گامهای توسعهطلبانه رژیم ایران را متوقف کرده و فرصتهایی برای بازسازی ساختار قدرت در خاورمیانه فراهم آورده است.
دنیل شاپیرو (سفیر سابق آمریکا در اسرائیل) نیز با اشاره به عملیات نظامی اخیر گفت که رژیم ایران در ضعیفترین موقعیت خود پس از انقلاب اسلامی قرار دارد. او از ایده «تغییر رژیم» در ایران حمایت کرد.
این دیپلمات ارشد آمریکایی به نقش کلیدی روابط اسرائیل با جمهوری آذربایجان اشاره کرد و پیشنهاد داد که الگوی همکاری آنها، در کنار پیمان ابراهیم، میتواند به گسترش روابط منطقهای اسرائیل کمک کند.
شاپیرو معتقد است که این تحولات، همراه با همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، فرصتهای بیسابقهای برای آمریکا در منطقه ایجاد کرده است.
خبرگزاری فارس در تحلیل این جلسه مهم در کنگره آمریکا نوشت: اظهارات مطرحشده در این جلسه نشاندهنده تمرکز آمریکا بر موضوع ایران و ایجاد نظمی جدید در خاورمیانه است.
در همین رابطه باید به بیانیه کمسابقه اخیر از سوی ۱۴کشور غربی اشاره کرد که علیه سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی منتشر شده است. آنچه این بیانیه را از واکنشهای پیشین در این زمینه متمایز میکند، نه فقط صراحت لحن بیانیه، بلکه گستره و هماهنگی بینالمللی آن است. در بیانیه تأکید شده که این اقدامات مخرب، تهدیدی مستقیم برای امنیت داخلی کشورهای امضاکننده محسوب میشوند.
این بیانیه گرچه دیرهنگام اما از نظر دیپلماتیک لحنی تند و صریح دارد و بیانگر آن است که بعد از شکستها و ناکامیهای پیدرپی رژیم خامنه ای، حلقه انزوا بر گرداگرد آن در حال تنگ و تنگتر شدن است.
یک منبع اروپایِی در این رابطه گفته: هیچ اقدام تروریستی در داخل یا خارج از ایران بدون تأیید رهبر جمهوری اسلامی رخ نمیدهد و فریب بازگشت (میانهروها) را نخورید. بازگشت علی لاریجانی یا دیگر چهره های مدعیِ میانهروی، نه نوید اصلاحات است و نه نشانهٔ تحول. اینها صرفاً جابهجایی در ویترین قدرتاند، آنهم در شرایطی که جامعهٔ ایران بهدنبال تغییری بنیادی است.
این منبع خارجی درست گفته است؛ چون مشکل امروز ایران، نه نبود چهرههای میانهرو در ساختار قدرت، بلکه بنبست ساختاری و بحران های انباشتهای است که نظام از حل آنها ناتوان مانده است. بحران اقتصادی کنونی، نمونهای عینی از این بنبست است. طبق گزارش سایت داخلی فرارو، اقتصاد ایران برای اولین بار طی پنجاه سال اخیر وارد دوران فرسایش زیرساختها شده و ابرچالش هایی چون آب، برق، گاز، صندوقهای بازنشستگی، ریزگردها، فرو نشست زمین و ناترازی بنزین، تنها نوک قلهٔ یخ بحراناند.
همین رسانهٔ داخلی، تنها راه برونرفت را در اصلاحات نهادی و ساختاری معرفی میکند؛ اصلاحاتی که در واقع، بهمعنای محدود کردن سلطهٔ نهادهای وابسته به ولیفقیه و سپاه پاسداران است و این همان خط قرمز نظام خامنه ای است.
اینجاست که بازگشت امثال لاریجانی، هیچ تغییری در سرنوشت مردم نخواهد داد. چون مشکل، چهرهها نیستند، بلکه ساختاری تا مغز استخوان فاسد است که بقای خود را به ادامهٔ همین وضعیت گره زده است. دولتی که بخواهد در دل چنین نظامی که بر پایهٔ فساد و رانت ساخته شده است، دست به اصلاحات نهادی و ساختاری بزند، اساساً امکان تحقق ندارد.