تقی آزاد ارمکی: خشونت‌ورزی ارادی در میان نوجوانان می‌تواند تبدیل به دیگرکُشی شود/ علی کلائی

ماهنامه خط صلح – «ما در آینده‌ای نه‌چندان دور با کشتارهایی جمعی روبه‌رو خواهیم بود؛ جوانان و نوجوانانی جمع بشوند و اقدام به کشتن همدیگر بکنند». این هشدار تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس و استاد تمام دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران است؛ هشدار نسبت به خشونت در نسل نویی که خود انگیزه‌ی ماهنامه‌ی خط صلح برای گفتگو با این جامعه‌شناس ایرانی است. مسئله‌ی اصلی خودزنی‌های نسلی است که با فضای دیجیتال بزرگ شده و حال عده‌ای از ایشان با خط‌انداختن و خشونت بر بدن خود به دنبال ظهور و بروز اجتماعی‌اند. تقی آزاد ارمکی هم با تأکید بر این نکته به خط صلح می‌گوید که یک الگوی اجتماعی در میان نوجوانان برای پذیرفته‌شدن در گروه هم‌سالانشان شکل گرفته است. این مدیر پیشین گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران در گفتگو با خط صلح در نقد عملکرد رسانه‌ای رسمی در ایران هم می‌گوید که: «رسانه‌های جمهوری اسلامی که فاتحه مع ‌الصلوات؛ توانایی تولید چیزی را ندارد؛ در واقع خودش را تکرار می‌کند و در فرآیند خودارضایی قرار دارد».

با پرسش اصلی چرایی و تحلیل خشونت‌ورزی با خود در نسل نوی پرورش‌یافته‌ی عصر دیجیتال در ایران ماهنامه‌ی خط صلح با دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران گفتگو کرده ‌است. مشروح گفتگو با این جامعه‌شناس ایرانی را در زیر می‌خوانید.

در یک دهه‌ی اخیر اقدام به خودزنی با تیغ و اشیای نوک‌تیز در میان نوجوانان، مخصوصاً در دوره‌ی دبیرستان افزایش یافته، علت بروز چنین رفتارهایی چیست؟

این پدیده را از وجوه مختلف روان‌شناختی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌توان مورد بررسی قرار داد. جامعه‌ی امروز ایران کاملاً فردگرا شده است. به همین دلیل ظهور و بروز فردی از ظهور اجتماعی اهمیت بیش‌تری پیدا کرده ‌است؛ مثلاً مردم ما به اموری چون خودبینی، خودتظاهری، دستکاری در بدن، منافع فردی و مانند این‌ها بیش‌تر از اموری چون وفاداری، تعهد اجتماعی، خدمت به دیگران و تقدم حقوق دیگران بر حقوق خود اهمیت می‌دهند. وقتی چنین فردیتی وجود دارد و برای آن مفهوم‌پردازی هم نمی‌شود، از آن کنش جمعی و هم‌گرایی بیرون نمی‌آید و این امر بدل به یک فردگرایی خودآزارانه، خودتخریبی و خودفریبی می‌شود. نشانه‌های آن هم وجود دارد. ما می‌بینیم که زنان و مردان، دختران و پسران در حال دستکاری در بدن خودشانند تا بینی‌های بهتر، لبان قشنگ‌تر، دندان‌ها، رنگ پوست و لباس بهتری داشته ‌باشند. در مسئله‌ی حجاب هم همین است. الزاماً این نیست که جامعه بی‌دین شده یا آدم‌ها می‌خواهند با مسئله‌ی حجاب مبارزه کنند، بلکه اشکال گوناگون مد وجود دارد و هرچه این مُد خود فرد و اندام‌های او را بهتر نشان بدهد، مطلوبیت بیش‌تری پیدا می‌کند. این است که جوان‌ها به دنبال تغییر در بخش‌های مختلف بدن خود می‌روند.

تتوکردن هم در ایران در حال فراگیرشدن است. در قدیم تیپ خاصی و از گوشه‌ی خاصی مثل لات‌ها و گروه‌های اجتماعی خاصی و برخی از چهره‌های سلبریتی تتو می‌کردند، ولی الان می‌بینید که نوجوانان و جوانان تتو می‌کنند. بعدش هم مسئله‌ی تیغ‌زدن و کشیدن خط بر روی دست و پا پیش می‌آید؛ کسی که تتو کرده و دستش را هم با چاقو خط زده و جای آن را هم جراحی نمی‌کند، بلکه می‌رود و آن را نشان می‌دهد که ببینید، من از این تیپ هستم. این ماجرا در ایران اتفاق افتاده و در حال بدل‌شدن به یک الگوی اجتماعی است؛ الگویی که می‌تواند ضدفرهنگ و ضدمناسبات اجتماعی باشد و ما را به سمت دیگری ببرد؛ جوانانی که علائق دیگری دارند و خودشان را این‌طور نشان می‌دهند و معرفی می‌کنند؛ پس مسئله‌ بیماری روانی‌ آدم‌ها نیست. این بدل به یک الگوی اجتماعی شده ‌است.

هم‌چنین این امر دلایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هم دارد. بخشی متأثر از فضای بین‌المللی است؛ نسل جوان و نوجوانی که در جهان در حال رفتن به سمتی دیگر است. این در فیلم‌ها و سریال‌ها و فضای مجازی دیده می‌شود. یک وجه هم بحث اقتصادی است؛ یعنی برای اشاعه‌ی این امور مؤسسه‌هایی تشکیل می‌شود. یک تجارت در مسئله‌ی دستکاری در بدن هست و بسیاری از مراکز آرایشی و پیرایشی به آن سمت می‌روند. این تجارت هم این مسئله را تشدید می‌کند. ما نمی‌دانیم که چه جماعتی در این امر منافع مالی دارند که چنین کاری را انجام می‌دهند.

در وجه سیاسی هم وقتی جامعه بسته و با انسداد سیاسی روبه‌رو می‌شود، افراد نمی‌توانند به احزاب و گروه‌های سیاسی بروند و آن‌جا فریاد بزنند. بخشی به سمت مراسم و مناسک دینی مانند کربلا و اربعین می‌روند، اما بخشی هم نمی‌روند. جامعه نیاز به تخلیه‌ی انرژی دارد. در فوتبال و ورزش هم امر مشخص است. این فضاهای جامعه‌ی ‌مدنی، احزاب، گروه‌ها، اجتماعات، رفتن و آمدن و در کافه و رستوران و کافی‌شاپ و مانند این‌ها به تخلیه‌ی انرژی‌های فردی می‌انجامد. چون این‌ها وجود ندارد، آدم‌ها این‌طور خودشان را نشان می‌دهند و تخلیه می‌کنند.

آیا افزایش خودزنی در میان نوجوانان صرفاً برای پذیرفته‌شدن در میان هم‌سالان است؟

بله. یک الگوی اجتماعی شکل گرفته است. آدم‌هایی که خوداظهاری می‌کنند و خودشان را نشان می‌دهند. این در راه رسیدن به گروهی مشخص است. یک نمونه‌ی دیگر آن بحث دوست دختر/دوست پسر پیداکردن در جامعه‌ی ایرانی است که اشاعه‌ی بسیار زیادی پیدا کرده ‌است. علتش فاسدبودن دختران و پسران ما نیست. دلیلش این است که یکی از شاخصه‌های ورود فرد به گروهی این می‌شود که این فرد دوست دختر یا دوست پسر داشته باشد. این می‌شود که همه به دنبال پیداکردن دوست دختر/دوست پسر هستند؛ چون این یک الگوی اجتماعی است. آدم‌ها برای ورود به جمعی باید مشخصه‌ای داشته باشند؛ نتیجتاً می‌بینیم که جمعی که دختر و پسر هستند، اکثراً دوست دختر/دوست پسر هستند. این یک الگو برای پذیرفته‌شدن در گروه است؛ مثلاً بحث مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی نیز یکی از دیگر از این نشانه‌ها برای این الگوهاست. کسانی می‌توانند وارد این گروه بشوند که اهل مشروب یا مواد مخدر باشند. این است که ما با افزایش روابط آزاد و مشروبات الکلی و مصرف مواد روبروییم، اما علتش این نیست که مردم فساد دارند؛ مسئله به نشانه‌ها و دلالت‌هایی برمی‌گردد که عضویت در گروه  بر مبنای آن‌ها تعریف شده‌ است.

آیا خودزنی می‌تواند هشداری برای خودکشی باشد؟

تن مهم‌ترین، نزدیک‌ترین و زیباترین عنصری است که یک فرد همراه خودش دارد. اگر نسبت به آن نفرت پیدا کند، آن را از بین می‌برد و خودکشی می‌کند. خیلی‌ها از بدنشان ناراحت‌اند و خودکشی می‌کنند، اما وقتی کسی نسبت به این تن، قدرت، اجازه، مشروعیت و توانایی پیدا می‌کند که آن را بزند، طبیعی است که این آدم توانایی اقدام به عمل خشونت‌آمیز پیدا کرده است؛ این عمل که خودش را بزند. اگر شرایط به گونه‌ای بشود، این چاقویی را که فرد با آن بر خودش زخم می‌زند، در شکم دیگری فرو می‌کند. قطعاً این اتفاق خواهد افتاد. ما در آینده‌ای نه‌چندان دور با کشتارهایی جمعی روبه‌رو خواهیم بود؛ جوانان و نوجوانانی جمع بشوند و اقدام به کشتن همدیگر بکنند یا جمع شوند و کسی را، رفیقشان را بکشند یا این‌که آماده باشند کسی را که مسبب وضعیتی است، از بین ببرند. این آمادگی مرحله‌ی پیش از اقدام به دیگرکُشی است. خودکشی‌های ناشی از یأس و ناامیدی با این فرق می‌کند. این موارد از روی یأس و ناامیدی نیست؛ از روی شادابی است. وقتی از روی شادابی است، یعنی برای پیوستن به گروه هم‌سالان و خودنشان‌دادن و اموری شبیه به این است. این می‌تواند در یک حادثه بدل به عمل جمعی خشونت‌آمیز و خودکشی بشود.

آیا خودزنی در میان نوجوانان میل به خشونت‌ورزی است؟

میل به خشونت‌ورزیِ معنادار است. خشونت‌ورزیِ از روی اضطرار نیست. این خشونت‌ورزی معنادار و ارادی است و می‌تواند تبدیل به دیگرکشی شود.

چرا میل به خشونت به شکل آسیب به خود بروز می‌کند؟

چون برای فرد لذت‌بخش، معنادار و مورد پذیرش دیگران است. دیگران او را حمایت و تأیید می‌کنند. مثل کسی که شروع به گیاه‌خواری می‌کند و در جمع گیاه‌خوارانی است که او را تأیید می‌کنند. این رژیم‌های غذایی وحشیانه که وجود دارد، به خاطر وجود دیگرانی است که تشویق می‌کنند که مطلوب، محبوب و لذت‌بخش است. این‌هم معنادار است و حمایت و توسط گروهی تأیید می‌شود.

آیا فضای دیجیتال و مجازی در بروز چنین رفتارهایی مانند خودزنی یا خشونت‌ورزی مؤثر است؟

بله. ارجاعات به همین فضاهاست. اینترنت یک کالای مدرن و جهانی است و مورد استفاده‌ی دیگران است. مثل زمانی که در خیابان‌های ایران قصاص و اعدام می‌کردند و مردم هم می‌آمدند و تخمه می‌شکستند و تماشا می‌کردند. عده‌ای شادی و عده‌ای گریه می‌کردند، حتی این گریه‌کردن خشونت می‌آورد. اگر جامعه‌ی ما امروز درگیر خشونت است، به دلیل کارهای پیشین ماست. در بازی‌ها کسی که خودش را کشته در پیش چشم دیگران قهرمان جلوه می‌کند. پس فرد می‌گوید من این کار را بکنم. این را در سایه‌ی الگویی که در فضای مجازی گرفته و تکرار شده، انجام می‌دهد. اگر به او بگویند که این کار را آدم احمق و دیوانه و افسرده می‌کند که او این کار را تکرار نمی‌کند. خیلی از افسرده‌ها کارهایی با خودشان می‌کنند و وقتی به آگاهی می‌رسند، آن را مخفی می‌کنند، ولی این آدم‌ها بیش‌تر نشان می‌دهند و روی دست‌ها و صورتشان خط می‌کشند. این یعنی عمل مطلوب آن‌ها است. آدمی هم این کار را کرده و مثلاً در سریالی بوده و در صورت و تنش چند خط و اثر تیغ و چاقو وجود دارد. این فرد شبیه‌شدن به او را در صورت یک قهرمان می‌بیند تا در صورت یک آدم مفلس.

یعنی این وضعیت و تحت تأثیر چنین فضاهایی قرارگرفتن و رفتارهای خشونت‌آمیز این نسل را از نسل‌های گذشته خشن‌تر می‌کند؟

می‌تواند خشن‌تر بکند؛ البته خودش خشن است، اما به آن سطح که این خشونت را به دیگری اعمال کند، نمی‌رسد؛ مگر این‌که اتفاقاتی بیافتد. یکی از این اتفاقات این است که مسیر فضای مجازی عوض شود یا سلبریتی‌ها کار ویژه‌ای انجام بدهند یا این‌که مسئله به بن‌بست برسد؛ یعنی این‌قدر تکراری بشود که مشمئزکننده شود. بعدش آدم‌ها دنبال چیز دیگری به جز خطکشیدن بر صورتشان بگردند. مسئله مثل قصه‌ی اسیدپاشی است. کسی که کسی را دوست داشته باشد، بر روی صورت او اسید نمی‌پاشد. چرا کسی که معشوقش رفته، اسید می‌پاشد؟ عاشق به خاطر رفتن معشوق باید خودش را می‌کشت، می‌گفت که من چون عشقم رفته، خودم را می‌کشم. چرا اما این بلا را بر سر معشوقش می‌آورد؟ این مسئله این‌جا هم اتفاق می‌افتد و از آن خشونت علیه دیگری درمی‌آید.

یعنی فکر می‌کنید میزان خشونت تا این حد گسترش پیدا کند و پیش برود؟

بله. خیلی ساده ممکن است چنین اتفاقی بیافتد. رونالد انگلهارت، جامعه‌شناس آمریکایی حرف خوبی دارد؛ می‌گوید، آن‌چه که آدم‌ها امروز انجام می‌دهند، ناشی از یک امر کمیاب دیروزی است که اجتماعی شده است و دارد خودش را نشان می‌دهد. ببینید خیلی از این رفتارها نتیجه‌ی عمل بیست سال پیش است. در خصوص رفتارهای امروز هم باید ده سال دیگر منتظر چرخش این الگو و معکوس‌شدنش باشید. امروز خود را خط می‌زنند و فردا دیگری را. امروز این مشروع است و فردا آن.

در مواردی گفتید که فرد دیگری را می‌زند. می‌دانیم که انسان حس صیانت نفس دارد. شما در بخش قبلی گفتید که این امر و زدن خود لذت‌بخش است. این‌ها چطور با هم جمع می‌شوند؟

دیگری را هم بزند، لذت‌بخش است. دیگری‌ای را می‌زند که آدم ضدقهرمان است. آدم سالم و پاک از نظر خودش را نمی‌زند. از نظر آن فرد آن‌که مورد هدف چاقو قرار می‌گیرد، آدمی ضد اوست. و بنابراین باز هم برای فرد لذت‌بخش است. معمولاً روان‌شناسان و روان‌کاوان این‌ها را آدم روانی قلمداد می‌کنند، ولی این‌ها روانی نیستند. این‌ها با منطقی خطاهای مکرر می‌کنند. این رفتار توسط آن‌ها لذت و معنی دارد. قانون‌شکنی اول و دوم و سوم یا فساد اول و دوم و سوم جواب می‌دهد. به قول روان‌شناسان اجتماعی این خطایی است که فرد به جای مجازات‌دیدن در برابر آن پاداش می‌بیند. بعد از آن هم برای فرد معنادار می‌شود و مشروع و نتیجتاً فرد آن را تکرار می‌کند.

برای آن حس بقا و صیانت نفس انسانی چه اتفاقی می‌افتد؟

حس بقای خودش است، نه حس بقای دیگری. در خودزنی هم خودش را که نمی‌کشد؛ تنها به خودش آسیب می‌رساند. خودکشی مقوله‌ی دیگری هم دارد؛ این‌که فرد وجه افراطی ضد خودش است یا جایی فرد چون نمی‌تواند زندگی را تأمین کند و برای این‌که باقی بماند، خودش را می‌کشد؛ چون نمی‌خواهد مثلاً رشوه بگیرد یا خیانت کند؛ یعنی عزت نفس یا حفظ نفس معنی دیگری پیدا می‌کند و بستگی دارد که این نظام مفهوم‌سازی به چه صورت اتفاق بیافتد.

متأسفانه در ایران عمده‌ی متفکران اجتماعی و روشنفکران، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان به این زمینه وارد نشده‌اند تا برای این‌که آدم‌های درراه‌مانده دست به خشونت نزنند و معنا بسازند. چون به این‌ها اجازه‌ی بازی داده نمی‌شود و به جامعه‌شناسان و روان‌شناسان گفته می‌شود که به شما ربطی ندارد. آقایان روحانیان هستند و کافی است.

وجهی دیگر بحث رسانه و فرهنگ مسلطی است که ساخته می‌شود. این چه نقشی را این‌جا بازی می‌کند؟

رسانه‌های جمهوری اسلامی که فاتحه مع ‌الصلوات؛ توانایی تولید چیزی را ندارد؛ در واقع خودش را تکرار می‌کند و در فرآیند خودارضایی قرار دارد. آدم‌هایی که ما از آن‌ها حرف می‌زنیم، مخاطب این رسانه، یعنی رسانه‌ی رسمی درون کشور نیستند. مخاطب رسانه‌های دیگری‌اند. رسانه‌ی دیگر هم در حال ساخت مخاطب جهانی است. برای خودش مارکتینگ و نیرویی می‌خواهد که مصرف‌کننده باشد و بی‌فرهنگ.

با این توضیحات، بله، متأثر از آن رسانه‌ها هستند، البته به این معنی نیست که توطئه‌ای برای از‌بین‌بردن وجود دارد. نه؛ ما این‌جا کار را تعطیل کرده‌ایم. موقعی که می‌گویند مغازه‌ی فلانی گرفته، علتش این نیست که او خوب کار کرده؛ علتش این است که ما مغازه‌مان را بسته‌ایم؛ نتیجتاً مشتری ما به آن‌جا رفته است. شما اگر مغازه را باز بکنی، حداقل نصف آن مشتری به سویت می‌آید. آن‌جا هم فرهنگ ما را اشاعه نمی‌دهد و فرهنگی مطابق بستر فرهنگی خودشان را نشان می‌دهد. این چه نگاه احمقانه‌ای است که سیاست‌گذاران فرهنگی ما دارند که از آن‌ها انتظار اشاعه‌ی فرهنگ ما را دارند؟! معلوم است که فرهنگ خودش را اشاعه می‌دهد؛ حقش هم است. شمای سیاست‌گذاران فرهنگی باید بر سر خودتان بزنید که چرا این کار را می‌کنید که در بهترین حالت کار به خودارضایی رسیده است.

افزایش خودزنی در میان نوجوانان چه هشداری به جامعه می‌دهد؟

هشدار اصلی این است که اجتماعی‌شدن و فرهنگ‌پذیری در ایران تعطیل شده است. حوزه‌ی انتقال فرهنگ دچار اختلال شده است. این یک هشدار است که باید در زمینه‌اش کار انجام بدهیم. دوم این‌که این تفاوت نسلی می‌تواند به تزاحم نسلی بیانجامد. مسئله‌ی سوم هم این است که ما باید رویکردمان را نسبت به زیست اجتماعی و زندگی تغییر بدهیم. ما هم‌چنان نگاهی سنتی و کلاسیک به این امر داریم و این نسل‌ها می‌آیند و ضایع می‌شوند. جمعی از نوابغ نسل مهاجرت می‌کنند و بخشی هم خیابان‌گرد و دزد و لات می‌شوند. بقیه هم متحیر و سرگردان در خیابان‌هانند؛ البته همیشه در ایران نسل جدید نسل قدیم را با خود می‌برد و با آن درگیر نمی‌شود.

 

EnglishGermanPersian