اینهم آخر و عاقبت اصلاحاتی‌های خائن خودفروش؛ چوب دو سر طلا



معنی ضرب المثل چوب دو سر طلا: کسی که نزد هر دو طرف دوست و دشمن خفیف و بی آبرو شده باشد

شهلا شفیق، جامعه شناس از سایت بی بی سی

«سرنوشت غم‌انگیز اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی»

فارغ از شک و شبهه برحق در باره آمار وارقام جمهوری اسلامی پیرامون میزان مشارکت، این انتخابات، فزایندگی و تعمیق چالش‌های اجتماعی سیاسی در جمهوری اسلامی را به روشنی نشان داد: مردم وسیعا صحنه انتخابات را ترک کرده‌اند، اما ابزارهای حکومتیان برای حفظ قدرت، گرچه کندتر شده، هنوز این کارآیی را دارد که به کار بقای نظام بیاید. مهم ترین شاخص چنین مشاهده‌ای این است که علیرغم آنکه بسیاری از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب با تکیه بر تجربه ناکارایی رای گیری در نظام ولایت فقیه از شرکت درانتخابات صرف نظر کردند، حامیان رای به پزشکیان، نه از سراعتقاد به اصلاح سیستم، بلکه با استدلال پیش‌گیری از خطر سعید جلیلی وارد میدان شدند.

به دیده من، این تابلو به وضوح نشانگر سرنوشت غم‌انگیزاصلاح‌طلبی درجمهوری اسلامی است که با ویژگی پساتوتالیتر این نظام رابطه تنگاتنگ دارد. تشخیص این ویژگی، به درک روشن‌تر صحنه امروزین انتخابات درایران کمک می‌کند: با شکست فاحش الگوی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، این نظام، دهه‌هاست به مرحله پساتوتالیتر گام نهاده و به «نظامی تمام گرا با دندان‌های شکسته» بدل شده است.

الگوی ایدئولوژیک همچنان منبع مشروعیت سلطه صاحبان قدرت است اما پایبندی توده‌ها به الگوی اعتقادی اینان دیگر موضوعیت ندارد. شرط اصلی تداوم نظام فقط و فقط سر نهادن مردم و تن دادنشان به سلطه حاکمان است. تحقق این شرط در بی‌قدرت کردن شهروندان و خلع سلاح جامعه مدنی است. دراین راه، سرکوب و ارعاب، ترساندن شهروندان و توسل به فریب، ابزارهای اصلی صاحبان قدرت است. در پروپاگاندای اینان حول انتخابات، پراکندن ترس از آینده نامعلوم و فریفتن شهروندان در مزایای رای دادن نقش مهمی دارد. با طراحی مهندسان رژیم، صفحه شطرنج انتخابات چیده می‌شود و چنان که در جنبش سبز شاهد بودیم، حاکمان بدون رودربایستی، اگر لازم بدانند صفحه را با تقلب و سرکوب به هم می‌ریزند و مهره‌ها را دوباره می‌چینند.

با تجربه تلخ این واقعیت، اینک اکثریت ملت ایران، چنانکه اعتراضات انقلابی «زن، زندگی، ازادی» پدیدار کرد از نظام حاکم رو برگردانده‌اند. معمای «انتخابات» جمهوری اسلامی چنان حل گشته و روشن شده که حاکمان هم به بی‌رونقی آن اذعان دارند. بخش قابل توجهی از رای رای دهندگان به مسعود پزشکیان نیز نه تنها در انتصابی بودن او شک نمی‌آورند بلکه بیش و کم می‌دانند که نمی‌توان از او انتظارات جدی داشت. در این میان، با چند و چون در استدلال‌های این دسته افراد می‌توان دید که هراس از بدتر شدن وضع دست بالا را دارد. هراسی که ریشه در این گزاره دارد که گویا عدم شرکت در انتخابات رژیم به معنای هرج‌و‌مرج است. گفتنی است که تجربیات موجود در جهان گواه ابطال چنین دیدگاهی است و هیچ نظریه جدی علوم سیاسی به آن اعتبار نمی‌دهد. تکرار این استدلال در میان مبلغان مشارکت در انتخابات که داعیه مخالفت با نظام را هم دارند تنها و تنها می‌تواند نوعی خودفریبی تلقی شود که علیرغم هر نیت و نظر، به فریبکاری راه می‌دهد.

یک روی دیگر سکه این رای‌گیری اما برآمدغیر قابل انکار جامعه مدنی در مقابله با استراتژی جمهوری اسلامی برای ابزار سازی از انتخابات است. درصد بالایی از مردم آشکارا از صندوق‌های رای نظام روی برگرداندند و صداهای بسیاری در ضرورت نه گفتن به انتصابات برخاستند. گفتارها هر چه شجاعانه‌تر به نقد استراتژی نظام برخاستند. این رخدادها آیا از ثمرات اعتراضات انقلابی «زن، زندگی، آزادی» نیست ؟ بی گمان چنین است و یادآور جایگاه تعیین کننده تک تک شهروندان. چرا که در نظام پسا توتالیتر، در شرایط فقدان احزاب سیاسی و سرکوب هر گونه تشکل یابی مدنی، این تک تک آحاد ملت‌اند که می‌توانند با کردار خویش به تدوام مبارزه حق خواهانه و آزادی طلبانه برای خلاصی ملک و ملت از سلطه ویرانگر جمهوری اسلامی یاری دهند.

EnglishGermanPersian